سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هر دوستی ای که جز بر راه خدا استوار باشد، گمراهی است و اعتماد بر آن، محال . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: چهارشنبه 103 اردیبهشت 26

با توجه به اینکه در ترم جاری، درس جامعه شناسی دین را می گذرانیم، از این به بعد سعی می کنم در این زمینه آثاری را به شما معرفی نمایم. نوشتار زیر، مصاحبه ای است در موضوع جامعه شناسی دین که از سوی روزنامه همشهری با دکتر منوچهر آشتیانی صورت گرفته است. دکتر آشتیانی تحصیلات خود را با دو درجه دکتری در جامعه شناسی و  فلسفه به پایان رسانده است. برای دوستان روشن است که ذکر این مصاحبه در وبلاگ، به معنای تایید کامل مطالب آن نخواهد بود. و صرفا برای آشنائی شما با دیدگاه صاحب نظران این عرصه ارائه می گردد.

 

* جامعه شناسی دین چیست و حدود و چارچوب آن چگونه تبیین می شود؟

در خانواده تقریباً نود رشته ای جامعه شناسی، دو رشته اهمیت بسیار دارد: یکی جامعه شناسی شناخت و دیگری جامعه شناسی دین. متأسفانه هر دو رشته، بیشتر از شاخه های دیگرجامعه شناسی مهجور مانده اند. درباره شاخه های دیگر جامعه شناسی توده عظیمی از کتاب و رساله وجود دارد،امادرجامعه شناسی دین با توقف عجیبی روبه رو می شوید. این کمبود البته دلایل تاریخی دارد. در ایران این کمبود مضاعف است؛ یعنی در ایران، به جز چند کتاب که این اواخر ترجمه شده است، نه فقط کتابی درباره جامعه شناسی دین نداریم ،بلکه هم خیلی دیر وارد بحث مربوط به آن شده ایم و هم خیلی بد و تقلیدی.

ما در ایران کتابی در حد «بنیادهای زندگانی دینی» دور کیم و «اخلاق پرتستان و روح سرمایه داری» وبر نداریم. بنابراین بحث در این باره که «جامعه شناسی دین در ایران چیست» ، تقریباً زاید است؛ یعنی مجبوریم به این بحث بپردازیم که دیگران چه گفتند و تا چه اندازه درحال تقلید از دیگران هستیم دیندارانی در حوزه مسیحیت، اسلام و یهودیت، به عنوان تلاشی درون دینی (و نه برون دینی) به جامعه شناسی دین گرایش پیدا کردند و جامعه شناسی دین را نوشتند. هدف آنها اثبات یا توجیه دین خود بود و نه تبیین آن؛ زیرا با دین رفتاری احساسی و ارزشی داشتند. من در این نوع جامعه شناسی دینی تبحری ندارم وبه ندرت در آن تفحص می کنم.

گرایش دوم جامعه شناسی به بررسی علمی دین می پردازد. در این گرایش دیندار بودن یا نبودن جامعه شناس اهمیتی ندارد و ارزش های شخصی در تبیین دین دخالت داده نمی شود و تبیین دین با بی طرفی همراه است. جامعه شناسی دین، روابط فرایند های دینی و مناسبات اجتماعی را بررسی می کند. البته می توان این تعریف را بسط داد و فرایندهای دینی و مناسبات اجتماعی را به طور جداگانه تعریف کرد و توضیح داد.

این کل چیزی است که در جامعه شناسی علمی دین انجام گرفته است. چه در «اشکال زندگی ابتدایی» از نظر دورکیم و چه در «اخلاق پرتستان» وبر و چه در کارهای جدید، این پرسش مطرح می شود که واقعیتی به نام دیانت چیست؟ دراین جا هرگز ارزش گذاری نمی شود که تصوری از خدا درست یا غلط است.

تنها گرایش موجود در جامعه شناسی علمی دین، که به نقد امور متعالی منتهی می شود، جامعه شناسی مارکس است. اما جامعه شناسان دیگر دین را به عنوان واقعیتی عینی در نظر می گیرند. واقعیت عینی یعنی چیزی که به نحو تاریخی و اجتماعی، مستقل از اراده و ذهن من وجود دارد؛ چه خوشتان بیاید و چه نیاید و چه با آن موافق باشید یا نباشید. این همان واقعیتی است که تقریباً از پانزده هزار سال پیش، از دوره اقوام اولیه تا ادیان توحیدی یهودیت و مسیحیت و اسلام وجود داشته است. چندین میلیارد انسان به این دریافت از دیانت اعتقاد دارند و نه تنها معتقدند، بلکه درمقام عمل، بسیاری از آداب رسوم و نشست و برخاست ها و مثلاً نظام مالکیت و ارث را طبق آن دیانت تنظیم می کنند، و این یک واقعیت عینی است.

واقعیت عینی در داخل جامعه است و از بیرون نیامده است. هرچند جامعه شناسی دینی معتقد است که دین، فراجهانی و متاسوسیال و فراتاریخی و متافیزیکال وارد جامعه شده است، اما جامعه شناس علمیِ دین معتقد است که دین، پیش از هر چیز، پدیده ای اجتماعی و تاریخی است و این به معنای تحقیر و تمسخر دین نیست. همان طور که مثلاً علم، فلسفه و ادبیات پدیده های اجتماعی و تاریخی هستند، دین نیز تاریخی است؛ یعنی اگر انسان ها نبودند و زندگانی مشترک و روابط اجتماعی نداشتند، ادیان و هنرها هم به وجود نمی آمدند و ما به دوران توحش حیوانی برمی گشتیم، چنان که می دانیم حیوانات با مفهوم دین بیگانه اند.

 

* معمولاً نظر اکثر جامعه شناسان کلاسیک این بود که نقش و کار کرد دین در جامعه در حال تنزل است، اما شواهد جدید نشان می دهد نه تنها از نقش دین کاسته نشده بلکه دین کار کردهای جدیدی نیز یافته است و در جهات دیگری در حال رشد و شکوفایی است. نظر شما چیست؟ چرا جامعه شناسان کلاسیک موفق به پیش بینی این امر نشدند؟

در آغاز پیدایش بوژوازی و ایجاد سرمایه داری و جهش بزرگ در علوم و صنایع و فلسفه، این شبهه ناگهان برای بشریت مدرن اروپایی ایجاد شد که هر آن چه در قبل بوده به کلی دورانش تمام شده است. چون در پایان قرن هجده به این نتیجه رسیدند که همه آن چه از قبل بوده نمی تواند، به طور مستقیم، به تئوری هایی تبدیل شوند که در حل مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی زندگی به ما کمک کنند. دراین دوره، عجولانه آمدند و بر روی آن چه از قرن ها قبل بر جای مانده بود، خط بطلان کشیدند. تصور می کردند آغاز تفکر و تمدن واقعی انسان از قرن نوزده شروع می شود و هرچه قبلاً بوده بی معنی است. این تفکر بوژوازیِ تازه به دوران رسیده تصور می کرد دنیای جدیدی را آغاز کرده است. اما بورژوازی بعد از استقرار، از بسیاری از مواضع خود عقب نشست و این عقب نشینی البته بحث های مفصلی دارد. از جمله عقب نشینی های بوژوازی، تحسین عقاید بود. آنها شروع به شناخت گذشته خود کردند. افرادی چون ژیلسون «روح فلسفه در قرون وسطی» را نوشتند و سعی کردند ببینند گذشته تاریخی چه بوده و این طور نبوده که هرچیزی که از قبل بوده غلط بوده است. آنها در این تحقیقات دیدند که ریشه  های بسیاری از افکار در جامعه باقی مانده است.

هرچند تئوری ماکس وبر درست است که دیانت، عقلانی شده و در اثر عقلانی شدن و سکولاریزه شدن، درعمق جامعه نفوذ یافته است، ولی درآن جا باقی نمانده و با لباس دیگری وارد جامعه شده است. نیچه می گوید امر مقدس از بین رفته است، اما شما امروزه می توانید مظاهر بطلان این حرف را در دنیا ببینید: میلیون ها آدم، هنرپیشه های سینما، خوانندگان و فوتبالیست ها را گویی به عجیب ترین شکل پرستش می کنند. این ها همه نشان این است که در جامعه جدید غرب، خداوندان جدیدی شکل گرفته اند. عقلانی شدن نتوانست این مظاهر را پاک کند، بلکه آنها را سرکوب کرد و نتیجه آن شد که دوباره با لباس مبدل به صورت دیگری خود را نشان داد.

امروز ما با جایگزینی روبه رو هستیم؛ یعنی بت پرستی را کنار گذاشتیم، اما بت های جدیدی با لباس فاخر به صحنه آمده اند و همه این ها «مقدس انگاری» است. یک هنرپیشه در دو ساعت میلیون ها دلار درآمد دارد، در حالی که یک استاد پژوهشگر سال ها باید زحمت بکشد تا درآمدی را به دست آورد. کجای این مسئله عقلانی است؟ این کاملاً غیر عقلانی است! یک فوتبالیست در زمان ما با پنجاه میلیون دلار خرید و فروش می شود. مقدسین در زمان خودشان و در زمان های دیگر این مقدار ارج و قرب نداشتند.

نواندیش دینی باید با حوزه های دینی، که در متن مردم قرار دارند، تعامل کند. به نظر من جریان غالب نواندیشی دینی در زمان ما بیشتر سیاسی است که آن هم در سطح انجام می شود.

مطلقاً این طور نیست که دیانت از بین رفته باشد. دیانت لباس عوض کرده است و به صورت دنیوی خود را وارد جامعه کرده است؛ یعنی الهیات آن جهانی تبدیل به الهیات این جهانی شده است. امید افلاطون به این که از اسطوره و دوران میتوس به طرف عقل و لوگوس برویم، برآورده نشد. هنوز در همین دوران ما، در حال تحمل دردهای رحمی زایمان برای به دنیا آمدن نوزاد عقلانی جامعه بشری هستیم، که البته هنوز به دنیا نیامده است، اما به علت طولانی شدن دردهای رحمی، ناقص الخلقه هایی به عنوان عاقل ها پدید آمده اند.

 

* در جامعه ایران از اندیشمندانی نام می برند که در حیطه دین به فعالیت علمی مشغول بوده اند،کسانی همچون شریعتی و استاد مطهری که موضوع مورد مطالعه آنها دین بوده است. آیا این ها جامعه شناس دین هستند؟

نه؛ ما در ایران هنوز جامعه شناس دین جاافتاده ای نداریم، بلکه افرادی از پهنه فلسفه و یا متأسفانه این اواخر از پهنه سیاست وارد قلمرو دین شده اند و با اهداف و نیازهای مشخص سیاسی، دیانت را بررسی می کنند. در این حال بعضی همچون مرحوم مطهری با کوله بار معلومات اسلامی وارد حوزه مطالعات دینی شدند. دیگرانی نیز هستند بدون کوله بار علمی که البته اهداف سیاسی مشخصی دارند و مباحث پیچیده میان معتزله و اشاعره برای آنان هدف نیست. کسانی مثل شریعتی با اطلاعات اروپایی و با اگزیستانسیالیسم فرانسه و با توقعات شبه مارکسیستی با دیانت اسلام برخورد کردند. برخورد این ها اصلاً علمی نیست، بلکه کاملاً ایدئولوژیکی است.کار این ها به نوعی «اصلاح دینی» است و نه البته تخریب مبانی دین، اما دین را آن چنان که باید نمی شناسند و به معنای واقعی کلمه دین شناس نیستند.

کسانی مثل سروش و طباطبایی به اقتضای سیاست وارد عرصه این مباحث شدند.این سخنان من تحقیر این افراد نیست. گرایش های سیاسی باعث شده که این ها در هر زمانی مطلبی بگویند. سروش در زمانی که طرح اسلامی کردن دانشگاه ها را می داد، با دکتر سروش فعلی زمین تا آسمان فرق دارد. الان دکتر سروش دیگری دارد متولد می شود. وقتی شما صحبت های ایشان را می شنوید، درمی یابید که این صحبت ها برای روشن کردن مباحث دینی نیست؛ یعنی همان کاری که اگر دورکیم یا وبر در ایران بودند انجام می دادند.

متأسفانه این رفتارها جزء مسایل روزمره سیاسی و دانشجویی شده است. اندیشمندانی مثل دکتر سروش، از کنفرانس به کنفرانس و از دانشکده به دانشکده، موضع گیری هایشان عوض می شود. گویی در ایران خود دیانت و مباحث دینی مسأله ما نیست. این نوع رفتارها موضوعی را ایجاد می کنند که موضوع اصلی جامعه نیست. به همین دلیل در داخل جامعه میان کسانی که علی الحساب سنت دینی دارند، تخالف ایجاد می شود و همبستگی اجتماعی از بین می رود. بحث جامعه شناسی دین را باید از بحث های بازاری بیرون کشید و با مباحث غیرمربوط مخلوط نکرد.

زمانی که اعراب وارد ایران شدند چه اتفاقاتی افتاد؟ ما اعتقادات دینی دیگری داشتیم و اعتقادات دینی جدیدی پیدا کردیم. بعد از آن تا زمان صفویه وضعیت دینی ما فرق می کرد و پس از آن تغییرات بزرگی اتفاق افتاد. در زمان صفویه چه چیزی در داخل ایران رخ داد که باعث مستقل شدن ایران شد. در اروپا با آمدن لوتر و کالون، شاهزادگان سعی کردند برای متلاشی کردن حکومت پاپ و سزار با آنها کنار بیایند و در نتیجه مستقل شوند. الان دراروپا کسی با پاپ کارندارد در انگلستان خود پادشاه انگلستان رئیس کلیسا شد. آنها به این وسیله خود را از مرکزیت پاپ جدا کردند و مستقل شدند. چنین حرکتی در ایران در زمان صفویه دیده می شود. ما در این زمان به کمک تشیع خود را از مرکزیت عربستان و نگرش دینی آنها جدا کردیم. در تاریخ آمده است که شاه عباس دو سه بار پای پیاده به مشهد رفت تا مرکز بودن عربستان فراموش شود و مردم متوجه مشهد شوند و پول در داخل مصرف شود. به همین دلیل درآن زمان لقب «مشهدی» خیلی معروف بود و «حاجی» خیلی کم گفته می شد. مشهد در آن زمان مرکز مهم دینی بود، همان طور که الان هست.

همه این ها به طور علمی باید مطالعه شود که چرا مردم به این فضاها گرایش پیدا کردند. اما متأسفانه در ایران به این مباحث توجه نمی شود. این مباحث، که به دین و حوزه های دینی مربوط است، به نفع بحث های سیاسی و جزئی کنار گذاشته شده است. حتی اهل اندیشه ای چون شبستری و کدیور هم سیاسی هستند؛ در واقع سیاست زده هستند و به معنای علمی کلمه نیامده اند سیاست مندی پیش بگیرند؛ همان کاری که ماکس وبر کرد. این ها ربطی به جامعه شناسی دین ندارد. جامعه شناسی دین در ایران جایش خالی است و کاملاً مظلوم و مهجور مانده است. هیچ کس وارد این حوزه ها نمی شود. حوزه باید این کار را می کرد که نمی کند. در دانشگاه هم اگر دورکیم در ایران بود و حرف هایش را می زد، هیچ کس با او درگیر نمی شد.

اندیشمندان حوزه دین باید به مسائل خودشان بپردازند، نه این که بحث ها و درگیری های کاذب ایجاد کنند. به قول مارکس و ماکس وبر اگر، به تصور این که مسائل بزرگ تری هست، به مسائل اصلی جامعه توجه نکنید، مشکلات به همین شکل باقی نمی مانند، بلکه به درون جامعه می روند و دوباره به صورت پیچیده ومشکل سازی بروز می کنند. نمونه این امر، مدرنیزاسیون رژیم پهلوی است که نه تنها مشکلی را حل نکرد، بلکه مشکل ساز شد؛ مثلاً سعی کردند با رفع حجاب، که به تحریک بعضی کشورها انجام شد، مردم را مدرن بکنند، بدون این که توجه کنند که باید ماهیت مردم با امر مدرن رابطه برقرار کند. نه ماهیت مردم مدرن شد و نه به صفای کامل اخلاقی رسیدند.

 

* در ادبیات روشنفکری ما گرایش مذهبی پروتستانیزم در مسیحیت جایگاهی برای خود پیدا کرده است. کسانی همچون شریعتی درباره این مفهوم سخن گفته اند. دراین اواخر هم عده ای از پروتستانیزم اسلامی می گویند. کسانی چون جواد طباطبایی هم آن را رد می کنند. نظر شما چیست؟

این پیچیده ترین پرسشی است که در ایران می توان از جامعه شناس دین پرسید. نوآوری (inovation) همیشه در همه ادیان بوده است. مرحله به مرحله نوآوری هایی رخ داده است؛یعنی پروتستانیزم همیشه به صورت پروتست واعتراض بوده است؛ چرا که بخش هایی از دیانت، که پیشرفته تر یا عارف مآب تر یا عاشق مآب بودند، علیه بخش دیگری که متصلب و متعصب بودند اعتراض می کردند. در تاریخ همواره  این مسأله وجود داشته است.علامه طباطبایی در تفسیر المیزان چنین  رویکردی دارد و حتی گاهی دربرابر برخی متفکران تراز اول اسلامی موضع گیری می کند؛ مثلاً در جایی می گوید فلان حرف مجلسی مبتذل ترین حرفی است که من شنیده ام. این مسأله در اروپا هم وجود داشت، اما اروپا حداکثر استفاده را از این رویکرد کرد.

برخلاف نظر وبر، لمبارت، هارناک و دیگران که خود طرفدار ماکس وبر هستند، نشان داده اند که قبل از ایجاد سرمایه توسط پروتستانیزم، کاپیتالیسم این کار را در دیانت مسیحیت انجام می داد؛ یعنی قبل از پیدایش پروتستانیزم، این سرمایه داری بود که بر آن تأثیر گذاشت. وقتی سرمایه داری شکل گرفت و خواست تا یک نظام پانزده قرنه را، با تمام استحکام تاریخی اش در تمام اروپا، از جا بکند، از فلسفه و مارکسیسم کمک گرفت و تمام این نیروها، از جمله نیروهای دین، را به تاریخ کشاند.

هیچ یک از این مسایل را در ایران نمی بینید و جای آن در میان پژوهش های ما خالی است. اگر قرار بود اتفاقی بیفتد، باید در زمان صفویه و مثلاً با ظهور صدرا و میرفندرسکی و میرداماد این کار انجام می شد. اما فلسفه به سمت عرفان گرایش پیدا کرد. در «اسفار» حرکت بزرگ هگلی را مشاهده می کنید که اگر ادامه می یافت، حرکت بزرگی می شد. اما این کار انجام نگرفت و از آن زمان به بعد هم که چیزی نمی بیند.

در تمام این ادوار ما هیچ آمادگی برای تأسیس پروتستانیزم نداشتیم؛ چرا که شما در ایران اصلاً بورژوازی نداشتید تا وارد صحنه شود. به جای آن، انگلیسی ها شخصی را در ایران بر مسند قدرت نشاندند که همه را کشت، از چپ ارانی تا راست مدرس را. اگر اندیشه بورژوازی قوی در ایران داشتیم، اجازه نمی داد این اتفاق بیفتد. پس ما بورژوازی قوی نداشتیم که باعث شود پروتستانیزم بگوید من مجلسی برقرار می کنم که قانون گذاری کند و دیانتی را می خواهم که خودم انتخاب کرده باشم.

اگر منظور کسانی که از پروتستانیزم دینی سخن می گویند، این است که گرایش شیعی مدرن تر از گرایش سنی است، این مسأله در مواردی درست است و در مواردی نادرست. این مسأله باید تحلیل شود؛ یعنی باید اصول شیعه و تسنن بررسی شود تا مشخص شود تشیع در کجاها مدرن تر و پیشرفته تر است. اگر مقصود آنها این است که به طور کلی در شیعه پروتستانیزم، از نوع اسلامی ـ ایرانی، وجود دارد، این تا حدی درست است. من فکر نمی کنم کسانی همچون شریعتی، سروش، کدیور، شبستری و.... سعی در ایجاد پروتستانیزم شیعی داشته باشند. اگر قرار بود کسی این کار را انجام دهد آن شخص مطهری بود. ولی این اتفاق نیفتاد. اگر قرار باشد کسی این کار را انجام دهد، باید به اصول علمی این کار توجه کند. در ثانی باید مواظب بود که در آستانه ورود به قرن ارتباطات، به دعوای سنی و شیعی دامن نزنیم. در حالی که در جهان، علاوه بر مسأله جهانی شدن، مسأله منطقه ای شدن مطرح است، ما باید به شدت حواسمان جمع باشد که چه کار می کنیم.

اگر می خواهیم وارد جهان شویم، باید با استحکام وارد بشویم وگرنه متلاشی خواهیم شد. اگر پروتستانیزم ایرانی باعث جدا شدن ما از کشورهای عربی شود و تک و تنها در گوشه ای قرار بگیریم، خواست سرمایه داری اتفاق افتاده است که همان تقسیم کشور ما است. ولی اگر با کشورهای منطقه متحد شویم، فشار بر روی ما کمتر می شود. ولی ظاهراً چنین برنامه ای در ذهن کسانی که از پروتستانیزم صحبت می کنند، وجود ندارد، بلکه تحت عنوان پروتستانیزم نو آوری را مطرح می کنند. آن چه تحت عنوان «پروتستانیزم» مطرح می شود نو آوری هایی است که پیروان آن معتقداند باید در بعضی مسایل اسلامی تجدید نظر شود؛ مسائلی مثل آزادی  و حقوق بشر. این نگرش به طور کلی غلط نیست، اما باید از درون حوزه های علمیه بیان شود و در غیر این صورت مسایل و مشکلات بسیاری ایجاد خواهد شد. اصلاحات دینی مسأله بسیار پیچیده ای است و ممکن است تغییراتی به وجود آورد که دیگر حتی از اصول چیزی باقی نماند. دیانت، فیزیک و شیمی نیست که اصول آن هر روز تغییر کند.

اشخاصی چون اسدآبادی و دیگران به شدت نگران وضع کشورهای اسلامی بودند و در صدد ایجاد نوآوری بودند، اما بعضی  در این فرایند به جای این که جامعه را نوسازی  کنند و قدرت ملی و دینی ما را افزایش بدهند، به اسم نواندیشی، تخریب می کنند. در تاریخ ایران این اتفاق افتاده است که دستگاه های جاسوسی کشورها بعضی را کوک می کنند و آنها هم عالمانه وارد صحنه می شوند و به نظر می آید که حرف درستی می زنند. مثلاً شخصی در ایران این حرف را مطرح می کند که دین افیون توده ها و دولت است. اگر مارکس این حرف را می زد، مقصود مشخصی داشت، ولی این شخص اصلاً نمی داند چه می گوید؛ چون اغراض علمی ندارد.

در شرایطی که فشارهای اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بسیاری بر ایران وارد می شود، نواندیش دینی باید با حوزه های دینی، که در متن مردم قرار دارند، تعامل کند. به نظر من جریان غالب نواندیشی دینی در زمان ما بیشتر سیاسی است که آن هم در سطح انجام می شود. شیعه رابه یک روایت می توان به عنوان پروتستانیزم تلقی کرد،در این صورت مابه کالون و لوتری مثل سروش نیاز نداریم، بلکه باید از درون خودمان دانشمندان اسلامی و شیعی را تربیت کنیم که پروتستانیزم شیعی را ایجاد کنند و به اقتضائاتی که تذکر دادم نیز توجه شود.

به نقل از باشگاه اندیشه


 نوشته شده توسط حمید فاضل قانع در پنج شنبه 86/8/17 و ساعت 5:38 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 56
مجموع بازدیدها: 209102
جستجو در صفحه

خبر نامه