سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
نشانه دوستی خدا، دوست داشتن یاد خداستو نشانه دشمنی با خدا، دشمنی با یاد کردن خداست . [.رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: پنج شنبه 103 اردیبهشت 27

تسامح، مدارا و تحمل اجتماعى
آراء و آرایه‏هاى فکرى لیبرالیسم متاخر و پلورالیسم دینى
(قسمت‏سوم)

 

بخش دوم:

پرسشها و پاسخهاى بنیادین

فرهنگ و تمدن غرب به دلیل دورماندن از مراتب عالیه عقل به نازلترین افق از سطح معرفت‏یعنى عقلانیت ابزارى بسنده کرده است و همه امکانات خود را در جهت‏بارور کردن این بخش از دانش به کار برده است و به همین سبب به رغم محرومیت از دانشهایى که پرسشهاى بنیادین وجود انسان را پاسخ مى‏دهند ابزارهاى سلطه خود را بر طبیعت تقویت کرده است و پایه‏هاى اقتدار دنیوى خود را تا مرزهاى جهانى شدن گسترانیده است.


دنیاى اسلام در برابر این حرکت پرشتاب بدون آن که خود بخواهد در یک مصاف جهانى قرار گرفته است، در یک سوى این مصاف فرهنگ و تمدنى دنیوى است که اگر به صراحت‏به انکار حقیقت متعالى و نامحدود نپردازد، حضور او را به فراسوى فهم و ادراک نظرى و عملى انسانها به تبعید فرستاده است. در این فرهنگ، دیانت در صورتى اجازه حضور پیدا مى‏کند که به تعبیر هابرماس مرجعیت عرف دنیوى بشر معاصر را بپذیرد. و در سوى دیگر دنیاى اسلام است که از حضور حقیقت نه تنها تا افق فهم و ادراک انسانها بلکه تا متن عمل و رفتار فردى و اجتماعى آنان دفاع مى‏کند. دنیاى غرب از پذیرش دیانت تا هنگامى که به حاکمیت عرف بى دینان تسلیم نشود و مرجعیت آن را نپذیرد، سرباز مى‏زند و دنیاى اسلام عرف را تا هنگامى که در تحت پوشش دیانت‏به ساحت قداست‏بار نیابد به رسمیت نمى‏شناسد. یکى از این دو به دنبال عرفى شدن دین و دیگرى در پى دینى شدن عرف است. صفوف در هم تنیده این دو قطب هم اینک مرزهاى مختلف دنیاى کوچک امروز را در هم نوردیده است.
از کناره‏هاى کاخ سفید تا دیوارهاى خانه خدا صحنه مواجهه است. فریاد تکبیر به همان آهنگ که حاجیان شیفته و شیدا در مطاف و هروله سر مى‏دهند، از حلقوم سیاهان معترضى شنیده مى‏شود که در پشت کاخ سفید گرد مى‏آیند و جاذبه دعوت اسلام با همان شدت و سرعت که محرومان و یا زندانیان آمریکایى را جذب مى‏کند در سطح متفکرین و اندیشمندان غربى‏وار و پایى نفوذ دارد.
سجاده نمازگزاران به همان جهت که در حجر اسماعیل و مقام ابراهیم گسترده مى‏شود، در حاشیه متروها و یا مساجد لندن و منچستر پهن مى‏گردد. تولیدات اقتصادى و نظامى غربى نیز در همه جهان به نحوى یکسان حضور به هم رسانیده و عمل مى‏کند. بلوک غرب مانورهاى نظامى خود را در آسیاى مرکزى برگزار مى‏کند، و سلاح‏هاى نوین آمریکایى آزمایشهاى نخستین خود را در مجالس عروسى مردم افغانستان، پس مى‏دهند، فلسطین اینک قلب مجروح دنیاى اسلام نیست، کانون فعال حیات و زندگى امتى است که تنها با اعتقاد به خداوند و با یقین به حقیقتى که مى‏شناسد، در برابر همه امکانات و تسلیحات تبلیغى و نظامى دنیاى غرب، مقاومت مى‏ورزد.
تولیدات فکرى غرب نیز محدوده و مرزى را باقى نگذارده و نمى‏گذارند کانون‏هاى علمى غرب در پناه اقتدار اجتماعى آن مرجعیت‏خود را بر سازمانهاى علمى کشورهاى غیر غربى رسمت‏بخشیده‏اند و اندیشه‏هاى متکلمین غربى با استفاده از همین مرجعیت در متون آموزشى کشورهاى اسلامى حضور به هم مى‏رسانند. دین‏پژوهى‏هاى غربى که از افق علم سکولار سازمان مى‏یابند تا سطح ادبیات ژورنالیستى کشورهاى اسلامى وارد مى‏شوند و آثار منتشر شده در کشورهاى اروپایى با ترجمه‏هاى ساده و یا بازسازى شده، به طور مستقیم و غیر مستقیم و با زبانها و بیانهاى مختلف، تا کوچه‏ها و خیابانهاى تهران و قم، راه مى‏یابند.
دنیاى اسلام، در این مصاف گسترده، و فراگیر هنگامى به عنوان یک رقیب کارآمد مى‏تواند باقى بماند، که مسائل نظرى وعلمى خود را در محدوده امور داخلى خود نبیند. وضعیت فرهنگى و اجتماعى دنیاى امروز چندان درهم تنیده و پیچیده است که نیروها و امکانات هیچ یک از جریانها به محدوده‏اى خاص مقید نمى‏گردد. بسیارى از امکانات دنیاى اسلام در بین تشنه گانى است که در دنیاى غرب در جستجوى حقیقت هستند، همانگونه که بسیارى از امکانات تمدن غرب در بین شیفته‏گانى است که درتحت جاذبه‏هاى دنیوى غرب، با نفرت و هراس به پیشینه فرهنگى و تمدنى خود مى‏نگرند. در چنین شرایطى در برابر مسائل و القائات فکرى رقیب، هم باید از اصول و بنیادهاى معرفتى خود در حوزه فرهنگ اسلام پاسدارى و حراست کرد و هم نگاه خود را متوجه مشکلات و مسائل محیطى کرد که نظریه‏هاى رقیب اغلب براى پاسخگویى ازآنها سازمان یافته‏اند.
پلورالیسم دینى از جمله نظریه‏هایى است که پرداختن به آن از هر دو بعد لازم است. این نظریه چون ارزش معرفتى گزاره‏ها و قضایاى دینى را در معرض تردید قرار مى‏دهد براى حراست از بنیانهاى علمى و عملى دیانت ناگزیر نقایص و کاستى‏هاى ذاتى آن باید روشن شود. و نقدهاى نظرى‏اى که گذشت این مهم را به انجام مى‏رساند.
نقد نظرى پلورالیسم مشکل کسانى را حل مى‏کند، که ازناحیه القائات بیرونى به حیرت و سرگردانى گرفتار مى‏شوند، و یا آن که با دغدغه‏هاى نظرى و علمى به آن مى‏نگرند.
جاذبه‏هاى اجتماعى پلورالیسم بیش از آن که مرهون ساختار معرفتى آن باشد، ناشى از عوامل محیطى آن است. پلورالیسم معرفتى نظیر لیبرالیسم وعده حل مشکلاتى را مى‏دهد که دنیاى غرب در سده‏ها یا دهه‏هاى مختلف با آن مواجه بوده است. قتل‏ها و خونریزى‏هایى که در نیمه اول قرن بیستم به صورت دو جنگ اول و دوم رخ داد تحت پوشش ایدئولوژى‏هاى گوناگون شکل گرفت و لیبرالیسم متاخر به رغم آن که همه خصوصیات یک ایدئولوژى را دارد، از جاذبه عنوان ایدئولوژى ستیزى بهره مى‏گیرد. پلورالیسم دینى نیز، جاذبه‏هاى اجتماعى خود را در ادعاى پاسخگویى به مشکلاتى به دست مى‏آورد که بخش عظیمى از تاریخ بشریت و خصوصا جامعه غرب با آنها مواجه بوده است.
جنگ‏هاى مذهبى قرون وسطى و ستیزهاى فرقه‏هاى مختلف مسیحى و تفسیرهاى تنگ‏نظرانه‏اى که کلیسا از مساله نجات و رستگارى ارائه مى‏داد، بخشى از مشکلاتى است که پلورالیسم معرفتى با عنوان پاسخگویى از آنها مقبولیت پیدا مى‏کند. متفکرین مسلمان، به موازات تبیین مشکلات ساختارى پلورالیسم معرفتى راهکارى مناسب خود را نیز جهت این مسائل باید ارائه دهند. و ما در این بخش، به بیان نظریه بدیلى مى‏پردازیم که براى حل مشکلات یاد شده براساس مبانى فکرى، اسلامى قابل طرح است.
این نظر به جاى آن که بر دو مبناى نسبیت فهم یا نسبیت‏حقیقت مبتنى باشد بر نسبیت‏به معناى محدودیت درک بشر استوار است.

معانى سه گانه نسبیت

تفاوت هر یک از معانى سه‏گانه نسبیت هنگامى بهتر فهمیده مى‏شود که معانى مقابل آنها در نظر گرفته شود. نسبیت فهم چون منکر فهمى است که حکایت ازواقع نماید، معناى مقابل آن، فهم مطابق و یا حاکى از واقع است. نسبیت‏حقیقت، به معناى انکار حقیقت و واقعیتى است که معیار و میزان و یا نفس‏الامر داوریهاى مختلف بشر مى‏باشد، معناى مقابل آن حضور نفس الامرى واحد و حقیقى درقبال هر بخش از آگاهى بشرى است. نسبیت‏به معناى محدودیت هنگامى که درحوزه معرفت و آگاهى بشر قرار گیرد در قبال آگاهى نامحدد است.
نسبیت فهم فهم مطلق به معناى فهم حاکى ویا مطابق با واقع
نسبیت‏حقیقت‏حقیقت مطلق به معناى نفس‏الامر واحد براى قضایا
نسبت‏به معناى محدودیت فهم فهم مطلق به معناى فهم نامحدود
کسى که نسبیت‏به معناى سوم را مى‏پذیرد، به وجود آگاهى‏هاى محدود و مقید باور دارد. آگاهى و علم چون وصف عالم است، هرگز در شمول و گستردگى نمى‏تواند وسیع‏تر از عالم باشد، بنابراین هیچ موجود محدودى داراى آگاهى نامحدودنیست و آگاهى مطلق و نامحدود، تنها ازموجودى است که ذات آن نیز نامحدود و نا متناهى باشد. با این بیان، علم هر موجودى غیر از خداوند سبحان محدود است و بلکه علوم موجودات محدود اگر با یکدیگر جمع شوند همچنان محدود مى‏باشد. و علم نامحدود تنها مختص به خداوند نامحدود و نامتناهى است.
اذعان به محدودیت آگاهى انسانها مستلزم قبول نسبیت فهم ویا نسبیت‏حقیقت نیست زیراکسى که به حقیقت ثابت در جهان خارج قائل است و فهم بشر را نیز نسبى نمى‏داند آگاهى محدود را در محدوده دلالت و حکایت آن صادق و غیرنسبى مى‏خواند.

کثرت فهم بشرى

برخى از افراد تکثر در عرصه فهم وعلم بشر را براساس نسبیت فهم و یا نسبیت‏حقیقت توجیه نموه‏اند و گاه نیز از علوم متکثر و گوناگون به عنوان گواه بر نسبیت فهم یاد کرده‏اند، و حال آن که به شرحى که پیش از این بیان شد; اولا: نسبیت فهم به تنهایى تکثرگرایى و یا پلورالیسم معرفتى را اثبات نمى‏کنند. مثلا دیدگاه کانت‏با آن که مستلزم نسبیت فهم است پلورالیسم معرفتى را نتیجه نمى‏دهد و ثانیا: حضور علوم و دانش‏هاى مختلف گواه بر نسبیت فهم نیست زیرا راههاى دیگرى نیز براى تبیین و تفسیر این واقعیت وجود دارد.
از جمله راههایى که بر آن اساس مى‏توان تکثر فهم‏هاى بشرى را تبیین کرد، بدون آن که مستلزم نسبیت فهم و یا حقیقت‏باشد راه نسبیت‏به معناى محدودیت فهم است.
فهم بشر در اثر محدودیت‏با تکثرى سه گانه همراه مى‏شود. کثرت، عرضى، طولى و رویاروى.
کثرت عرضى مربوط به آگاهى‏هایى است که در عرض یکدیگر قرار مى‏گیرند، افراد مختلفى که از زوایاى متفاوت به شى اى واحد مى‏نگرد براساس چشم‏اندازهاى متفاوت خود تصویرهاى متفاوتى از آن شى به دست مى‏آورند. این تصاویر در عرض یکدیگر قرار دارند.
فهم‏هاى متعددى که در عرض یکدیگر پدید مى‏آیند. در صورتى که قائل به نسبیت فهم نباشیم، هر یک در محدوده خود از واقعیت‏خارجى حکایت کرده و به آن راه مى‏برند، این فهم‏ها هیچ یک نفى کننده یکدیگر نیستند، بلکه همه آنها میتوانند صادق و درست‏باشند.
کثرت طولى مربوط به وقتى است که مسائل متعددى در طول یکدیگر قرار گرفته باشند. به این صورت که درک هر یک از آنها مقدمه براى درک دیگرى باشد، این نوع از کثرت نیز، منافاتى با صدق همه معلومات و آگاهى‏ها ندارد، و مستلزم نسبیت فهم یا نسبیت‏حقیقت نمى‏باشد.
کثرت رویاروى و مقابل در جایى است که دو گزاره متناقض با یکدیگر باشد. در این موارد به دلیل این که اجتماع و ارتفاع نقیضین محال است. بدون شک یکى از دو گزاره درست و دیگرى غلطى است که به خطا ممکن است، درست پنداشته شود. کثرت رویاروى در اثر شتابزدگى و تصمیم‏هاى ناصواب و نابجا پدید مى‏آید.
مثال فیل و تاریکخانه مثالى است که کثرت معلومات و آگاهى‏هاى بشرى را بر مبناى نسبیت‏به معناى محدودیت نشان مى‏دهد، افرادى که براى اولین بار در یک اتاق تاریک فیل را لمس مى‏کردند هر کدام ازآنها قسمتى از بدن فیل را احساس کرد. یکى پاى او دیگرى گوش و یا پشت او را لمس کرد، و سپس هر یک از دریافت و گزارش خود خبر داد. نتیجه گزارش فهم‏هاى متکثرى بود که در عرض یکدیگر قرار داشتند. و هر یک از این فهم‏ها از محدوده خود درست و مطابق با واقع بود.
خطا وقتى پدید مى‏آید که هر یک از افراد مزبور شناخت درست و اما محدود خود را نسبت‏به همه فیل تعمیم داهد، و بگوید فیل حیوانى است که تنها استوانه‏اى شکل و یا شبیه بادبزن نازک و یا چون تخت پهن و گسترده است.
هر یک از شناختهاى فوق مناقض دیگرى است، زیرا اگر فیل تنها استوانه‏اى شکل باشد. هر شکل دیگر که براى فیل بیاه مى‏شود مصداق نقیض آن خواهد بود. یعنى پهن و یا نازک بودن فیل مصداق براى گزاره‏اى است که مى‏گوید فیل استوانه‏اى شکل نیست. و در نتیجه مجموعه این گزاره‏ها نمى‏تواند درست‏باشد بلکه، برخى از آنها و یا بعضى ازاجزاء هر یک ازآنها صحیح بوده و بعضى دیگر خطا است.
دلیل راه یافتن خطا در این گزاره‏ها این است که هر یک از لمس‏کنندگان فیل، به کمک خیال ، و وهم خود ، آنچه را که به حس یافته به خطا تعمیم داده است.
مثال فیل و تاریکخانه درآثار مولوى مورد توجه قرار گرفته است، و جان هیک در مواردى متعدد از این مثال به عنوان یک شاهد بر نسبیت فهم استفاده کرده است. (1) و حال آن که توضیح فوق به خوبى نشان مى‏دهد که مثال مزبور براى نشان دادن نسبیت‏به معناى محدودیت فهم است. براساس نسبیت‏به معناى محدودیت‏بدون آن که ارزش جهان‏شناختى معرفت‏بشرى در معرض تردید قرار گیرد، هم تکثر معرفتى بشر را مى‏توان تبیین کرد و هم راه‏هاى بدیلى را براى حل مسائل و مشکلاتى مى‏توان طى کرد که نظریه‏پردازان لیبرال به نحوى غیرمنطقى در مسیر آن گام مى‏گذارند.

امکان مدارا بر مدار محدودیت فهم

محور و مسیر نخستى که در شکل شماره 4 ترسیم شد، از پلورالیسم معرفتى به سوى پلورالیسم اجتماعى بود، در نقد این مسیر دانسته شد که به لحاظ منطقى پلورالیسم معرفتى مبتنى بر نسبیت فهم، هیچ نوع توصیه‏اى را به دنبال نمى‏آورد، بلکه زمینه هر توصیه‏اى را از بین مى‏برد.
گزاره‏اى که مشتمل بر توصیه است. گزاره‏اى ارزشى است و از سنخ قضایاى ایدئولوژیک است. اگر قرار است توصیه‏اى برتسامح و تساهل اجتماعى معتبر باشد، باید اولا: راهى براى اعتبار برخى از گزاره‏هاى ایدئولوژیک باقى مانده باشد و ثانیا: حکم بر بى اعتبارى گزاره‏هایى که تسامح و مداراى اجتماعى را به طور مطلق نفى مى‏کنند، و به بیان دیگر حکم بر بى‏اعتبارى برخى از گزاره‏هاى ایدئولوژیک امکان داشته باشد. و این همه از طریق توجه به نسبیت‏به معناى محدودیت‏شناخت‏بشر تامین میشود، زیرا بانفى نسبیت‏حقیقت، نفس‏الامر و میزان براى گزاره‏هاى مختلف باقى مى‏ماند، و بانفى نسبیت فهم، امکان رسیدن به حقیقت فراهم مى‏شود و با پذیرش محدودیت دانش بشرى، تکثر معرفتهاى بشرى و هم‏چنین احتمال خطا تایید مى‏گردد. پس با داشتن مبانى فوق، امکان رسیدن به گزاره‏هایى که مداراى اجتماعى را در ابعاد مختلف توصیه نمایند وجوددارد، و حال آن که با نسبیت فهم این راه به طور مطلق مسدود است. راهى را که از طریق نسبیت‏به معناى محدودیت فهم به سوى مدارا و بودن اجتماعى هموار مى‏شود به صورت زیرمى‏توان ترسیم کرد.
نسبت‏به معناى محدودیت فهم بشر - مداراى اجتماعى

کثرت در ساحت‏هاى پنج گانه دین

مسیر دوم: مسیردوم در شکل چهار مسیرى بود که انتقال از پلورالیسم معرفتى به پلورالسم دینى را نشان مى‏داد و بیش از این دانسته شد که طى این مسیر بر مبناى نسبیت فهم به قیمت‏حذف دیانت از عرصه آگاهى و فهم بشر تمام مى‏شود و با این مسیر در حقیقت کثرت ادیان ثابت نمى‏شود بلکه کثرت پنداشته‏ها و باورهایى اثبات مى‏گردد که در حکایت از حقیقت متعالى دیانت در همه ابعاد به نحوى ساختارى مشکوک و مردد هستند. این مسیر را بر مبناى نسبیت‏به معناى محدودیت فهم به گونه‏اى مى‏توان طى کرد که باحفظ اصول و بنیادهاى مشترک ادیان کثرت موجود بین آنها را نیز تبیین و توجیه کند.
دین ساحت‏ها و ابعاد و یا مراتب مختلفى دارد، و کثرت در هر یک از آنها بر مبناى نسبیت‏به معناى محدودیت‏به گونه‏اى خاص تبیین مى‏شود.
مرتبه نخستین مربوط به ذات و حقیقت دین درنزد خداوند سبحان است. دومین مرتبه مربوط به انبیاء و اولیائى است که دین را بى‏واسطه و یا با وساطت فرشتگان از خداوند سبحان دریافت مى‏نمایند و به دیگران نیز ابلاغ مى‏کنند. سومین بعد در قلمرو آگاهى علم آدمیانى واقع مى‏شود که با هدایت عقل، پیام دین را از انبیاء و رسولان خداوند دریافت مى‏کنند. دو مرتبه اخیر به طور کلى در قلمرو آگاهى و علم انسانها واقع مى‏شود. چهارمین مرتبه در حوزه عمل و رفتار افراد است دین از طریق فهم و آگاهى به افق عزم، جزم، اراده و عمل افراد وارد مى‏شود و از این طریق به پنجمین ساحت و سطح یعنى به عرصه حیات و زندگى اجتماعى گام گذارده و در قلمرو و فرهنگ، جامعه و تاریخ، بروز و ظهور مى‏یابد.

الف: حقیقت دین

دین در نزد خداوند سبحان متن اراده تشریعى او است و این اراده که در قبال اراده تکوینى خداوند است از آن جهت که به حق تعالى منسوب است‏یک حقیقت واحد است و در آن تکثرى نیست. ان الدین عندالله الاسلام (2) یعنى دین در نزد خداوند سبحان اسلام است. این دین واحد از آن جهت که به موضوعات مختلف تعلق مى‏گیرد. و مسیر سعادت و تکامل انسان را به حسب آنها تبیین و ترسیم مى‏گرداند به کثرت منتسب مى‏گردد.
اراده تشریعى خداوند سبحان از این جهت نظیر علم اوست. علم الهى یک حقیقت نورانى واحد است که به حسب معلومات متکثر و بى‏نهایت‏خود و از جهت کثرتى که ارائه مى‏دهد، به کثرت متصف مى‏شود.
کثرتى که حقیقت دین به حسب راهبرى و راهنمایى در عرصه‏هاى مختلف حیات و زندگى بشر نظیر عقاید، اخلاق و احکام مربوط به اعمال و رفتار فردى و اجتماعى پیدا مى‏کند، از این قبیل است. این نوع کثرت در حقیقت‏به حقیقت و ذات دین یعنى به اراده تشریعى خداوند باز نمى‏گردد بلکه به موضوعاتى باز میگردد که دین نظر به آنها میدوزد، مانند کثرتى که نور در اثر تابش به اشیاء مختلف پیدا مى‏کند، نور در اثر تابش به اشیاءگوناگون به تناسب محل و موضوع خود شکل و شمایل و گاه رنگهاى متفاوتى پیدا مى‏کند. اراده تشریعى خداوند به حسب اشیایى که متعلق اراده هستند، احکام و صورتهاى متعددى پیدا مى‏کنند. مردم عصرها و نسل‏هاى گوناگون به دلیل استعدادها و توانها و شایستگى‏هاى متفاوتى که دارند. از احکام خاصى بهره‏مند مى‏شوند و این احکام به صورت شرایع متعدد ظهور و بروز مى‏یابند.
کثرتى که بدین ترتیب در متن اراده و هدایت تشریعى خداوند پدید مى‏آید. منافاتى با وحدت مستقر در متن اراده الهى ندارد.

ب: آگاهى انبیاء و اولیاء

کثرتى که در دومین ساحت‏یعنى در محدوده آگاهى انبیاء و اولیاء وجود دارد، کثرتى است از نوع کثرتهاى طولى و عرض است، آگاهى انبیاء از اراده تشریعى خداوند از طریق وحى و الهامات الهى است. وحى در کنار عقل یکى از دو منبع معرفتى دیانت است این دو منبع در طول یکدیگر قرار دارند چندان که وحى را عقل قدسى و یاالهى نیز مى‏دانند، معرفت و حیانى نوعى متعالى از معرفتى حضورى و شهودى است. در این نوع معرفت‏بنده دراثر قرب نوافل و فرائض به رغم محدودیتى که دارد، فانى در افعال و صفات الهى مى‏شود، به گونه‏اى که از زاویه وجود خود هدایت و ارشاد الهى را ارائه مى‏دهد. پیام آوران انسانهایى هستند که در نخستین گام با امداد الهى از عالم کثرت به نشئه وحدت سفر مى‏کنند، آنان پس از ملاقات الهى به سیر در اسماء و صفات او مى‏پردازند و در سومین حرکت‏به اذن و فرمان او سفر مجدد خود را به سوى خلق آغاز مى‏کنند، و در این سفر سیر آن‏ها بالحق است. چندان که جز کلام و پیام خداوند، چیزى را اظهار نمى‏دارند. آگاهى، علم، اظهار و بیان و بلکه گفتار و کردار در سفر سوم و همچنین در سیرى که از آن پس در بین خلق در معیت‏حق انجام مى‏دهند معصوم و مصون از: خطا است، پیام آوران در همه حالات و سکنات خود اراده و خواست تشریعى خداوند را اظهار مى‏کنند و به بیان دیگر بین اراده تشریعى و تکوینى خداوند سبحان در اعمال و گفتار انبیاء و اولیاء الهى فاصله‏اى نیست. یعنى واقعیت و وجود عینى آنها که به اراده تکوینى خداوند تحقق مى‏یابد در متن مسیرى است که حق تعالى با اراده تشریعى خود براى انسانها مقرر مى‏دارد.

کلام مستقیم خداوند

قرآن کریم در آیات فراوان از سیر معنوى انبیاء و یا از ملاقات آنان با خداوند و هم‏چنین از معصوم و مصون بودن آنان از خطا خبر مى‏دهد، متفکرین مسلمان براساس همین آموزه‏ها معرفت، آگاهى پیام و ابلاغ آنان را مصون از خطا دانسته‏اند. مولوى درباره قرآن کریم مى‏گوید:
گر چه قرآن از لب پیغمبر است
هر که گوید حق نگفت او کافر است
یعنى قرآن با آن که از زبان و لبان پیامبر شنیده مى‏شود چیزى جز کلام مستقیم خداوند نیست. به تعبیر قرآن کریم، عبارات آن با آن که عربى مبین و آشکار است از نزد خداوند على حکیم نازل شده است. و نازل کننده نیز خداوند سبحان است؟ و در مسیر نزول فرشتگان و روح آن را مشایعت کرده‏اند.
اناانزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (3)
به درستى که آن را قرآنى عربى فرستادیم شاید در آن تعقل کنید.
و بالحق انزلناه و بالحق نزل (4)
با حق آن را نازل کردیم و به حق نازل شد.
کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر (5)
کتابى که آیات آن استوار شد وسپس ازنزد خداوند حکیم ودانا تفصیل داده شد،
و انک لتلقى القرآن من لدن حکیم علیم (6)
و به درستى که تو قرآن را از نزد خداوند حکیم علیم دریافت مى‏دارى.
زبان ولسان عربى، حجابى نیست که بیرون از دروازه اراده و خواست‏خداى سبحان قرار گرفته باشد وبه عنوان یک عامل خارجى در مسیر نزول اراده الهى واقع شده باشد. کسانى که عبارات و کلمات را مانع و حجابى مى‏دانند که بر اراده خداوند تحمیل مى‏شود. اراده خداوند را محدود و مقید مى‏گرد انند. زیرا آنان نمى‏تواننداراده حق را در متن کلمات و عبارات نیز ببیند، اراده حق به دلیل گستردگى شمول خود، همه آفاق را در مى‏نوردد. و در هر جا به هر صورت که مشیت او تعلق گیرد ظهور مى‏نماید. بنابراین کلمات قرآن، در متن اراده الهى قرار دارند، و همان نورى هستند که تا افق فرهنگ و فهم بشر نازل شده است.
کلام و پیام خداوند هنگامى که از طریق روح فرشتگان و از مسیر قلب به زبان و بیان انبیاء ابلاغ مى‏ستود در قالب و پوشش فهم، آگهى ویا عناصر فرهنگى و قومى آدمیان، پوشیده و پنهان نمى‏شود. تا آن که نسبیت فهم و مانند آن نتیجه گرفته شود پیام الهى هنگامى که به وساطت رسولان ابلاغ مى‏شود. عرصه فهم وآگاهى آدمیان را به نور خود روشن کند، یا ایها الناس قد جائکم برهان من ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا. اى آدمیان برهانى از ناحیه پروردگار شما آمد و ما به سوى شما نورى آشکار کننده فرو فرستادیم.

مراتب انبیا:

احکام و قواعد فوق مختص به قرآن و یا زبان عربى نیست. خداوند هر رسولى را با زبان قوم او فرستاده است. و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم. (7) ما هیچ رسولى را جز به زبان قوم او نفرستادیم تا براى آنان آشکار کند. آگاهى و علم انبیاء نظیر ذات آنان نامحدود و نامتناهى نیست، و محدود و مقید مى‏باشد، و به همین دلیل با آن که همه آنان در مراحل تقرب از خود فانى شده و از علم الهى بهره مى‏برد. و لکن آگاهى و دانش هر یک به تناسب استعداد و شایستگى اوست. قرآن کریم به تفاوت انبیاء و مراتب و مدارج آنان نیز اشاره کرده است: و تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض، منهم من کلم الیه و رفع بعضهم درجات و آتینا عیسى بن مریم البینات و ایدناه بروح القدس. (8) برخى از این پیامبران را بر بعضى برترى دادیم. با بعضى از آنان خداى متعالى سخن گفت و بعضى دیگر را مراتبى برترى بخشید و عیسى بن مریم را نشانه‏هاى آشکار کننده دادیم و او را به روح القدس تایید کردیم.
تفاوت و امتیاز وحى‏ها و آگاهى‏هاى انبیاء که از این طریق پدید مى‏آید، تفاوتهاى طولى و عرضى است و در آگاهى آنان تکثر مقابل و رو یا روى یافت نمى‏شود، زیرا تکثر مقابل رویاروى در اثر شتابزدگى، خطا و اشتباه پدید مى‏آید و دانش انبیاء چیزى جز ظهور علم و آگاهى خداوند نیست، و از خطا مصون و محفوظ مى‏باشد.
هر یک از انبیاء به تناسب سلوکى که داشته است‏به بخشى از اراده تشریعى خداوند سبحان آگاه مى‏شود و از آن بخش، مقدارى که را بر مسئولیت و رسالت او گذارده شود، ابلاغ مى‏نماید. پس هر پیامبرى در همه حال کلام و پیام خداوند را ظاهر مى‏گرداند و کثرتى که در پیام آنها وجود دارد اولا: مربوط به مقدار سعه وضیق آگاهى آنهاست. و ثانیا: مربوط به چیزى است که از آن خبر مى‏دهند.
انبیاء تنها متن اراده تشریعى خداوند را آشکار مى‏کنند و کثرتى که در پیام تشریعى خداوند است. مربوط به امورى است که اراده به آن تعلق گرفته است. هر پیامبرى بخشى ازآن اراده واحد را که مربوط به قوم خود اوست اظهار مى‏کند و به همین دلیل در پیام انبیاء با آن که کثرتى از این ناحیه پدید مى‏آید، اختلاف و تهافتى نیست. بلکه همه آنان اصول مشترکى را اظهار مى‏دارند، و شرایع یکدیگر را نیز که نسبت‏به شرایط مختلف از ناحیه خداوند سبحان وضع شده‏اند، تایید مى‏کنند، هیچ پیامبرى دیگرى را تکذیب نمى‏کند، هر یک از آنان انبیاء قبل از خود را تصدیق کرده و به آنچه که پس از او بیاید بشارت مى‏دهد و قرآن کریم درباره حضرت عیسى علیه السلام مى‏فرماید:
و اذقال عیسى بن مریم یا بنى اسرائیل انى رسول الله الیکم مصدقا لما بین یدید من التوراة و مبشرا برسول یاتى من بعدى اسمه احمد. (9)
و هنگامى که عیسى بن مریم گفت: اى بنى اسرائیل من فرستاده خداوند به سوى شما هستم ، آنچه پیش روى من از توراة است تصدیق مى‏کنم و به پیامبرى که پس از من مى‏آید و نام او احمد است‏بشارت مى‏دهم.

پى‏نوشت‏ها:
1) جان هیک: مباحث پلورالیسم دینى، «فلسفه‏اى از پلورالیسم دینى، ص 73.
مباحث پلورالیسم دینى، «در دفاع از پلورالیسم دینى، ص 169.
2) آل عمران/19.
3) یوسف/2.
4) اسراء/105.
5) هود/1.
6) نحل/6.
7) ابراهیم/4 - 1.
8) بقره/253.
9) صف/6.

 نوشته شده توسط زاهدی‏پور در پنج شنبه 86/11/18 و ساعت 8:49 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 64
مجموع بازدیدها: 209152
جستجو در صفحه

خبر نامه