سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ای انس! بر شمار دوستان بیفزا، که آنان شفیع یکدیگرند . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 25

*فرایند نظریه پردازی بعد از مشاهده برسش اساسی که مطرح می شود این است که آیا این مشاهده مورد خاصی از عامل عام تری است؟ اگر چنین باشد می توانیم به درک بهتری از اهمیت و معنای آن مشاهده خاص نائل آییم. مثلا مشاهده این که زنان مذهبی ترند ممکن است بیانگر الگوی عام تری باشد مبنی بر این که محرومیت اجتماعی ( کمتر بودن ارزش اجتماعی زن) منجر به افزایش تعلقات مذهبی می شود. برای تشخیص عامل عام تر باید به تخیل خلاق متوسل شد، در این راستا چند رویکرد سودمند وجود دارد: 1. یافتن عامل مشترک: چنانچه چند عامل مختلف نتیجه مشابهی داشته باشند می توان پرسید وجه مشترک این عوامل چیست. این کار به ما کمک می کند به مفهوم عام تری که مشاهدات منفرد معرف آن اند پی ببریم. به عنوان مثال دورکیم بیشتر بودن میزان خودکشی در میان پروتستان ها، مسن ترها، شهر نشینان، مجردها، مردان و اغنیا، را معلول عامل عام تری می داند که وجه مشترک همه گروههای بالاست و آن ضعیف بودن پیوند افراد با جامعه است. (دواس، ص 23) 2. مفاهیم و نظریه های موجود به عنوان منبعی برای اندیشه های جدید: چناچه مفاهیم و نظریه هایی که دیگران ابداع کرده اند تلخیص یا تبیین معقولی از مشاهدات ما باشند آنگاه از آن ها سود خواهیم جست. 3. زمینه: یکی از طرق درک معنای مشاهدات توجه به زمینه آنهاست. این امر خاصه در مورد خصوصیات، رفتار و نگرش های مردم بسیار مهم است. مثلا درآمد 30000 دلار را نمی توان بدون در نظر گرفتن تعداد بستگان فرد، سن او و هزینه های خانواده، درآمد مناسبی دانست. 4. پرسش از پاسخگویان: در بسیاری موارد بهتر است دلایل رفتار و آراء مردم را از خودشان پرسید. البته این بدان معنا نیست که بدون نظر انتقادی اظهارات مردم را بپذیریم، بل بدان معناست که می تواند در کسب بصیرتی در مورد معنای رفتار مساعدت کند. 5. درون نگری: آنجا که با نوع خاصی از اوضاع آشنا هستیم خوب است بکوشیم خود را در نقش دیگران قرار دهیم و بکوشیم رفتارشان را از دیدگاه خودشان درک کنیم. توانایی ما در انجام چنین کاری بسته به میزان آشنایی مان با موقعیت ها و نیز بسته به توانایی هر محقق خاص در این که خود را در جای کسی دیگر قرار دهد متفاوت است. ( دواس، ص25) این شیوه استقراء نام دارد که طی آن از خاص به عام، از مشاهده به نظریه می رسیم و دست به تبیین می زنیم. در اینجا اصل اساسی آن است که بکوشیم ببینیم مشاهده ما به چه مجموعه جامع تری از پدیده ها تعلق دارد. و باید توجه داشت این نظریه ها پایان تبیین نیست و به آزمون مکرر نیازمند است. *فرایند نظریه آزمایی در آزمون هر نظریه از آن نظریه سود می جوییم تا مشاهدات مان را هدایت کند، در اینجا از عام به خاص حرکت می کنیم. مشاهدات باید آزمون تایید نظریه باشد. به این منظور باید گزاره هایی محدودتر با به طور منطقی از نظریه استنتاج کرد. این گزاره ها باید به گونه ای باشند که اگر نظریه درست بود آن ها نیز درست باشند. در مرحله بعد باید اطلاعات مربوط به آن ها را گردآوری کرده و به بررسی پیامدهای منطقی که این داده ها برای نظریه دارند بپردازیم. (دواس، ص 26) مراحل نظریه آزمایی 1. تعیین نظریه مورد آزمون 2. استنتاج یک رشته قضایای مفهومی: قضیه گزاره ای است که ماهیت رابطه دو عامل را مشخص می کند. این قضایا مفهومی هستند به این معنی که اصطلاحات اساسی در آنها اصطلاحاتی انتزاعی اند که آنها را نمی توان مستقیما مشاهده کرد. استینچکام معتقد است هر چه قضایای مورد آزمون بیشتر باشد قدرت آزمون نظریه بیشتر خواهد بود. 3. تبدیل قضایای مفهومی به قضایای آزمون پذیر: این مرحله از نظریه آزمایی دربرگیرنده و مجموعه ای از کارهاست که عملیاتی کردن خوانده می شود. یعنی فرایند تصمیم گیری درباره نحوه تبدیل مفاهیم انتزاعی به چیزی مشخص تر و مستقیما قابل مشاهده. 4. گردآوری داده های مربوط: با تعیین این که کدام داده ها برای آزمون نظریه مناسب اند به گردآوری آن ها می پردازیم. (فصل 5و7 دواس مطالعه شود.) 5. تحلیل داده ها: داده ها تحلیل می شوند تا قضایا آزمون پذیر و به تبع آن قضایای مفهومی و در نتیجه نظریه اولیه، تایید یا رد شوند. 6. ارزیابی نظریه: کمتر پیش می آید که تحقیق نظریه اولیه را کاملا تایید کند. نتایج نوعا مبهم و متناقض اند. نظریه از برخی جنبه ها تایید می شود اما از سایر جنبه ها تایید نمی شود. این خود حسنی دارد که موجب تفکر و اصلاح یا بسط نظریه نخستین می شود. (دواس، ص 28) باید توجه داشت نکته کلیدی در آزمون تجربی جستجوی شواهدی است که نظریه را ابطال کنند نه صرفا یافتن مثالهای تایید کننده. شیوه های پذیرش نظریه 1. مشاهده: تاکید بر بنا کردن نظریه ها بر مشاهدات و ارزیابی آن ها در پرتو مشاهدات بیشتر، کاری مبتنی بر عقل سلیم به نظر می آید. 2. سود جستن از نمونه: برخی از جامعه شناسان نظریه هایی را تنظیم می کنند که به آزمون تجربی در نمی آید. آن ها در بهترین حالت از مثال هایی به منزله دلیل و گواه تبیین خود سود می جویند. 3. مرجعیت: برخی نظریه را نه به خاطر شواهدی که به نفع آن وجود دارد، بل به خاطر کسی که آن را پیش کشیده می پذیرند. 4. شهود: شهود یا احساس ناخودآگاه شیوه غیر تجربی دیگری در ارزیابی اعتبار تبیین هاست. 5. ارزش های بنیادین: ارزش ها و مفروضات بنیادی نیز در میزان متقاعد کنندگی و گیرایی (و در نتیجه میزان شهرت و قبول عامه) نظریه نقش قاطعی دارد. 6. استفاده از قواعد منطق: نمونه کلاسیک این رویکرد خردگرا کار گروهی از فلاسفه است که برای اطلاع یافتن از تعداد دندان های اسب به جای نگاه کردن به دهان اسب به ارسطو (به خاطر قواعد منطق ) متوسل می شدند. 7. تجربه گرایی بدون نظریه: طرفداران این رویکرد معتقدندفقط باید همه واقعیت را گردآوری کرده بگذاریم داده ها خود سخن بگویند و به عبارت دیگر آن داده های حقیقی را با نظریه نیالاییم. این رویکرد قابل دفاع نیست زیرا نه گردآوری تمام واقعیت امکان پذیر است و نه آن ها خود سخن خواهند گفت. نظریه مبنای مشاهده متمرکز گردآوری تمام واقعیت نه تنها ثمری ندارد بلکه اصلا امکان ندارد. بنابراین باید واقعیات مربوط را گردآوری کرد. و این نظریه است که به ما می گوید کدام واقعیت مربوط و کدام واقعیت نامربوط است. این که واقعیت خود سخن می گوید نیز صحیح نیست بلکه این نظریه است که به ما کمک می کند تا معنای یافته های خود را دریابیم. از طرف دیگر صرف جمع آوری داده ها هیچ تصوری از نحوه ارتباط آن ها به ما نمی دهد. فقط نظریه می تواند راهی برای مرتب کردن مشاهدات فراهم آورده، تبیین موجه ای درباره نحوه ارتباط آن ها ارائه دهد. (دواس، ص 31) منابع نظریه دیدگاه تعامل بر نحوه تاثیر گذاری تعامل افراد بر حیات اجتماعی و این که افراد تا چه حد می توانند خود تعیین کننده رفتار خود باشند به جای آن که تحت تاثیر نیروهای خارجی قرار گیرند تاکید دارد. دیدگاه یادگیری اجتماعی بر تاثیر شیوه اجتماعی شدن فرد و رفتار مبتنی بر الگوی نقش بر ترجیحات مردم در رفتار متمرکز خواهد شد. رویکرد فرویدی توجه محقق را به تضادهای حل نشده کودکی جلب می کند. دیدگاه مارکسیسم بر موقعیت فرد در ساختار طبقاتی متمرکز بوده یا به مفهوم آگاهی کاذب یا آگاهی طبقاتی تمسک خواهد جست. کارکردگرایی ساختاری که جامعه را نظامی از اجزای وابسته به هم می بیند نحوه رفتار را به عنوان پیامد آنچه در سایر بخش های جامعه رخ می دهد تبیین می کند. دیدگاه مبادله بر آن است که انگیزه اساسی رفتار تمایل به حداکثر پاداش و حداقل مجازات می دانند. نکته مهم در این بحث روشن کردن اهمیت بنیادی نظریه در تاثیر بر نوع مشاهدات مان است. آن ها بر این که چه واقعیتی را مربوط بدانیم و چگونه آن ها را تفسیر کنیم اثر می گذارند. ما بر حسب دیدگاه ( یا دیدگاه های ) خود سوالات مختلفی را مطرح ساخته، به مشاهدات مختلفی حساس می گردیم. این دیدگاه ها منبع نظریه هایی درباره وجوه خاصی از جامعه هستند. آن ها تصوراتی در باره تبیین های موجه و سرنخ هایی درباره نحوه تغییر مشاهوات مان ارائه می کنند. از این لحاظ گویی عینک هایی در اختیارمان قرار می دهند که با آن ها دنیا را ببینیم. (دواس، ص 32) تخیل و تجربه خودمان نیز منبع مناسب بالقوه ای برای نظریه هاست. چه بسا تامل درباره علت رفتار خودمان هم اندیشه و تصوراتی به بار آورد. نقش استدلال استقرایی و شماری از طرق درک و تفسیر مشاهدات خاص نیز منبع با ارزشی در نظریه پردازی است. (دواس، ص 33)
 نوشته شده توسط قاسم ابراهیمی پور در یکشنبه 86/4/10 و ساعت 6:6 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 38
مجموع بازدیدها: 209029
جستجو در صفحه

خبر نامه