تلخیص مقدمه و فصل اول کتاب ذهن بی خانمان

دو پیش فرض غلط: 1. برتری مدرنیته نسبت به ما قبل آن 2. ادعای شناخت معتبر و موثق بعضی در مورد مدرنیته. این تصور ناشی از مانوس بودن با مدرنیته است. برای بررسی مسئله باید این دو پیش فرض را کنار نهاد.

پیشرفت اصلا قابل اثبات تجربی نیست. مدرنیته یک پدیده تاریخی است که عوامل و پایانی دارد. مدرنیته امری محتوم و گریز ناپذیر نیست.

تعریف چند اصطلاح:

نوسازی: نوسازی عبارت است از رشد و اشاعه نهادهایی که محصول دگرگونی اقتصادی از طریق فن آوری اند.

حاملان اولیه: نهادهای تولید مبتنی بر فن آوری و دیوان سالاری حاملان اولیه نوسازی هستند.

حاملان ثانویه: شهر مدرن، وسایل ارتباط جمعی و ....

انتقال: هر گونه گسترش شاخت های آگاهی از حاملان

رابطه بین تحول اقتصادی به وسیله فن آوری و نهادهای مدرن، علی و دوسویه است. و موتور اصلی نوسازی فن آوری اقتصادی است.

رویکرد و نوع تحقیق در این کتاب: رویکرد جامعه شناسی معرفت است (واقعیت بیرونی و آگاهی در تعامل دوسویه قرار دارند. و منظور از آگاهی، آگاهی مردم عادی است). و نوع تحقیق نظری و بنیادی است و نه عملی و سیاسی.

مردم از طریق تعریف واقعیت به آن معنا می دهند. این تعاریف به دو بخش شناختی و هنجاری تقسیم می شوند. و تعاریف متفاوت در جوامع سنتی و مدرن واقعیات متفاوتی ایجاد می کند.

وظایف جامعه شناسی معرفت:

1. ارائه توصیف منظم از مجموعه های خاص آگاهی است.
2. تحلیل حوزه های خاص آگاهی (آگاهی در الگوهیی سازمان داده می شود که می توان آنها را توصیف کرد).

اصطلاح "نظام شناختی" به چیستی تجربه آگاهی و اصطلاح "روش شناختی" به چگونگی تجربه آگاهی اشاره دارد.

فصل یکم

همراهان ضروری تولید فی آورانه در سطح آگاهی کدام اند؟

*خصوصیات نظام شناختی ذاتی برای نظام فن آورانه:

1. پیشینه وسیع از شناخت علمی و فنی
2. این شناخت در آگاهی کارگر رسوب کرده اما در اختیار او نیست.
3. شناخت او زیرمجموعه شناختی وسیع تر است.
4. دانش و فن آوری در چشم کارگر با هیبت جلوه می کند.
5. کارگر خود را در یک سلسله مراتب وسیع می بیند.

شناخت شیوه کار

1. ماشین وارگی در زنجیره تولیدی که مشخصه بازتولید پذیری است.
2. اندازه پذیری: کار کارگر قابل اندازه گیری است.

*خصوصیات شیوه شناختی ذاتی برای نظام فن آورانه

1. پاره ترکیبی: هر چیزی به مولفه های تشکیل دهنده آن قابل تفکیک و تجزیه است و هر چیزی را می توان با توجه به همین مولفه ها از هم جدا و دوباره ترکیب کرد.
2. وابستگی متقابل مولفه ها: که مقتضای بازتولید پذیری و ماشین وارگی است.
3. تفکیک پذیری هدف و وسیله: کارگر ممکن است از نتیجه کار خود باخبر نباشد.
4. انتزاع ضمنی: هر کنش در قالب سنجشی انتزاعی فهم پذیر است. هر جزء شناختی مبین رده های بسیار وسیع تر اجزاست. (پیچ بیانگر یک ماشین یا حتی صنعت خودرو سازی است.)
5. تخصصی شدن: عناصر شناختی به کار و نه محیط خانه مربوط است. نتیجه این امر به جدایی قلمرو خصوصی و عمومی منجر می شود.
6. گمنامی سازی: ناز ذاتی تولید فنی این است که مشارکت کنندگان در آن همدیگر را به عنوان کارگزارانی ناشناس تعریف کنند که در غیر این صورت ماشین وارگی و بازتولید پذیری به خطر می افتد.  وهمچنین دوگانگی هویت خود (بخش انضمامی و بخش ناشناس) رخ می دهد.
7. بیشینه سازی (تولید بیشتر با حداقل هزینه) این خصوصیت در خیال پردازی کارگر وارد می شود که از قدرت بالایی برای انتقال به سایر بخش های زندگی اجتماعی برخوردار است.
8. چندوابستگی: فرد با امور متعدی که به طور همزمان پیش می روند در ارتباط است.

زندگی روزمره مورد هجوم هم امور مادی تولید فن آورانه و هم آگاهی پدید آمده در درون این تولید قرار دارد. بنابراین

حاملان اولیه: نهادها و فرایندهایی هستند که مستقیما با تولید فنی در ارتباط اند.

و حاملان ثانویه: نهادها و فرایندهایی هستند که فی نفسه با چنین تولیدی مرتبط نبوده اما در مقام کارگزاران ناقل برای آگاهی ناشی از این منبع عمل می کنند مثل نهادهای آموزش همگانی و ارتباط جمعی.

 نوشته شده توسط قاسم ابراهیمی پور در سه شنبه 86/8/15 و ساعت 9:10 صبح | نظرات دیگران()