گروه 4جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
علم به تنهایی موجب عمل نمی شود
عمل انسان تحت تاثیر عوامل فردی و اجتماعی بسیاری قرار دارد. ویژگی های شخصیتی و محیط اجتماعی بر رفتار فرد اثر گذارند و منش او را شکل می دهند. اما مسئلهی دیگری نیز وجود دارد که گاهی از آن غفلت میشود و آن ضرورت انگیزه برای ایجاد کنش است. گاهی انسان به چیزی علم دارد و میداند انجام آن برای او مضر است اما باز هم آن را انجام میدهد یا برعکس میداند انجام کاری برای او مفید است اما از انجام آن سر باز میزند. اینجاست که باید توجه به عامل انگیزه جلب شود به این معنی که دانستن به تنهایی برای تولید رفتاری خاص کافی نیست بلکه وجود انگیزه هم ضروری است.
حال اگر به رفتارهای دینی توجه شود بدیهی است که بسیاری از افراد خوب و بد بودن آنها را تشخیص میدهند اما در عمل مطابق دانستههای خود رفتار نمیکنند. این از مصادیقی است که میتوان گفت انگیزه لازم برای عمل به دانستهها وجود ندارد.
یکی از راههایی که برای ایجاد انگیزه برای عمل به دستورات دینی پیشنهاد میشود ارتباط داشتن با محیطهای مذهبی مناسب و شرکت در مناسک و مناسبتهای مذهبی است. اگر شخص در هفته یکبار یا بیشتر در نماز جماعت، مجالس دعا و یا عزاداری شرکت کند انگیزهی عمل در او تقویت میشود. و بیشتر به دانستههای خود عمل میکند.
یکی از شبهات رایجی که مطرح است، مسئله اول ماه قمری، به ویژه اول ماه رمضان و اول ماه شوال است، سؤال این است که آیا نمیشود به یک وحدت در این زمینه برسیم تا یک عید فطر جهانی داشته باشیم؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که طرح این سؤال ناشی از نوعی بیدقتی در ارتباط با مسائل نجومی و تقویمی، و کمی بیاطلاعی در ارتباط با مسائل فقهی در این زمینه است؛ باید توجه داشت که اول ماه، یک امر اعتباری نبوده بلکه پدیدهای تکوینی است، یعنی این طور نیست که بتوان یک ماه را به عنوان ماه رمضان اعلام کرده و روزه گرفت، چه اگر چنین چیزی مجاز بود، دیگر، توجه به تقویم قمری معنا ندارد.
به لحاظ فقهی نیز باید توجه داشت که فقه شیعه، اختلاف مبنایی با فقه اهل سنت در این زمینه دارد، به این صورت که فقه اهل سنت، به نوعی اعتبار را در مورد اعلام اول ماه میپذیرد، این در حالی است که در فقه شیعه که بر اساس کتاب، سیره عملی و گفتاری رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار (ع) است، رؤیت یا دیدن هلال ماه را شرط اساسی دانسته و روزه و افطار را مسئلهای تکوینی میداند. جالب این که مسئله شبهای قدر نیز تکوینی بوده و در صورت دخالت اعتبار در اعلام اول ماه، احتمال غیر واقعی شدن این شبها نیز به وجود خواهد آمد. این در حالی است که خداوند متعال به صورت تکوینی یعنی واقعاً در بیست و سوم ماه مبارک رمضان، مقدرات را رقم خواهد زد.
جالب است بدانیم که حتی خود پیامبر (ص) نیز از علم خاص پیامبری استفاده نکرده و در واقعهای تاریخی وارد شده که یک سال آخر ماه رمضان، تا نزدیک ظهر همه مسلمانان و خود پیامبر اکرم (ص) روزه بودند که خبر رسید که هلال رؤیت شده و نماز عید فطر خوانده شد.
در ارتباط با وحدت در این زمینه نیز باید گفت که در این زمینه طرح مسئله وحدت بیمعنا بوده و مانند این است که بگوییم جهت ایجاد وحدت، همه مسلمانان در یک ساعت واحد نماز ظهر و یا دگیر نمازها را بخوانند!!! اما در مورد عید فطر شاید بتوان به غیر از عید منطقهای، یک عید جهانی نیز اعلام کرد.
نتیجه که هیچ مسئله خاصی اتفاق نیفتاده و حداکثر این است که برخی نخبگان تحت تأثیر عامه مردم، برخورد انفعالی با این زمینه دارند. اما اینکه برخی علما نیز بر وحدت در این زمینه تأکید دارند، به معنای خاصی است که به دلیل برخی مسائل خاص است که فعلاً باید مطرح نکنم. بگذریم که اگر ولی فقیه هم اقدام به صدور حکم حکومتی نکند، مقلدین سایر مراجع میتوانند به نظر مرجع خود عمل کنند، همچنانکه مقام معظم در خطبههای عید فطر چند سال قبل به این مسئله اشاره فرمودند.
اندیشههای سکولاریستی فیلمسازان
در دیداری که اخیراً فیلمنامه نویسان با آقای ضرغامی ـ رئیس صدا و سیماـ داشتند، برخی موضوعات مطرح شده در این جلسه صبغه سکولاریستی داشته و در صورتی که جامه عمل بپوشد، میتواند آسیبهای جدی بر پیکرة فرهنگی جامعه وارد سازد، از این رو لازم دانستیم، نگاهی منتقدانه به این اقوال و افکار داشته باشیم؛
جمعبندی بخشی از سخنان آنها این است که: ممیزی و نظارت بر محصولات رسانهای نادرست بوده و نباید انجام شود، یکی از زنان حاضر در این جلسه، با خواندن متنی ادبی، تلاش کرد، تا روابط عاشقانه زن شوهردار با مردان را توجیه نماید و دیگری عنوان کرد که ما حجاب و برخی دیگر از ارزشهای دینی را غیر از آن چیزی نشان میدهیم که در جامعه حاکم است و آن چه که در رسانه نشان میدهیم، بسیار کاملتر از جامعه بوده و این نمایشی کردن آئینهای اجتماعی است.
در ریشهیابی چنین سخنانی باید گفت که؛ آموزههای امروز رشتههای دانشگاهی به دلیل داشتن زادگاه غربی، هیچ گونه گوهری برای دین قائل نبوده و دین را صرفاً به عنوان یک نهاد اجتماعی معرفی میکنند که کارکردهایی بر آن مترتب بر آن است که حضور دین در جامعه نیز وابسته به همین کارکردهاست و در صورتی که نهادی دیگر این کارکردها را بر عهده گیرد، دیگر خود دین نیز لازم نخواهد بود.
چنین اندیشههایی یا ارزش معرفتی برای دین قائل نیستند و یا اینکه معرفت حاصل از دین را معرفتی کودکانه قلمداد میکنند.[1] اگر چه اندیشمندان غربی که در ارتباط با دین تحقیق کردهاند، ادیان بشری و خرافی مانند "توتمیسم" و یا ادیان تحریف شده مانند مسیحیت را مورد بررسی قرار داده و آشنایی چندانی با اسلام ناب محمدی و پایههای معرفتی ناب آن نداشتند، اما نباید فراموش کرد، که اندیشههای ترجمهای روشنفکران ایرانی ناآشنا با مبانی دین اسلام، مطلق ادیان را چنین انگاشته و با این ناآگاهی خود تیشه به ریشه دین میزنند. فیلمنامه نویسان و فعالان عرصه هنر نیز آموزههایی غیر از این آموزهها نداشته و انتظاری غیر از این نیست، در اینجاست که اهمیت سخن فراموش شدة رهبر معظم انقلاب، روشن میشود که آن همه بر اسلامی کردن دانشگاهها تأکید کردند و دریغ که این سخنان، آماج بیمهریهای جوسازان و غوغاسالاران قرار گرفت.
به هر حال راهکار اساسی برای مقابله با چنین آموزههایی این است که بدانیم دین مقدس اسلام، مبتنی بر آموزههایی است که صرفاً اعتباری نبوده و مبتنی بر انسانشناسی الهی است؛ انسانشناسی که از سوی خالق انسان ارائه شده و تنها انسانشناسی است که خالی از خطا و اشتباه است. با داشتن این انسانشناسی، دیگر کسی به خود جرأت نمیدهد که دین را فقط یک نهاد اجتماعی مبتنی بر آراء و عقیدههای مردم معرفی کند. بر اساس این مبنا، رسانهای اسلامی است کارگردان و فیلمنامه نویس، رسالت تبلیغی نسبت به دین احاس کرده و دین را منطبق با گوهر الهی آن معرفی میکند. در این دیدگاه، واقعیت اجتماعی، منبع تشخیص حق از باطل نبوده و دین دیگر، نه آئینی اجتماعی، که بلکه قانونی الهی برای زندگی سعادتمندانه است و روشن است که رفتار افراد جامعه، قادر به تغییر قانون نخواهد بود. به اضافه اینکه جای تعجب باقی است که چرا برخی از این عزیزان، همیشه بخشی از جامعه را الگوی خود قرار میدهند که پایبندی چندانی به مبانی دینی ندارد، پاسخ این انتخاب نیز در همان مبانی مذکور نهفته و باز روشن میشود که داشتن یک مبنای غلط تا چه اندازه نگاهها و زاویه دید یک فرد را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
و در پایان متذکر این نکته باید بود که هنرمندی که در جامعه اسلامی فعالیت میکند، نمیتواند، صرفاً حکایتگر خنثی باشد؛ و به عبارت دیگر هنرمندی در جامعه اسلامی، مقولهای است هنجاری. و از آن جا که یک هنرمند صرفاً متخصص حکایت و به تصویر کشیدن است، لذا لازم است در ارتباط با محتوای محصولش، همراه و ناظری متخصص در امور فرهنگی و دینی داشته باشد.[2]
[1]. دورکیم
[2]. البته ما معتقد هستیم هنر در هر جامعهای هنجاری است و این سادهلوحانه است که ما محصولات هنری هالیوود را بیانگر واقعی جامعه آمریکا بدانیم. فعالان صادق عرصه فرهنگی یقین دارند که به عنوان مثال محصولات هالیوود، تبلیغ برنامههایی است که نه به نفع جامعه آمریکا که بلکه به نفع برخی سیاستمنداران، از جمله لابی صهیونیست و در مسیر مبارزه با برخی ملتها و دینها، به ویژه تشیع به عنوان اسلام ناب محمدی (ص) اجرا میشود.
در جامعه ما نقد خصوصا نقد قدرت یک هنر محسوب میشود و مورد استقبال مخاطب قرار میگیرد. همین امر دانشمندان و نخبگان ما را دچار عوام زدگی کرده به طوری که از هر موقعیتی بدون توجه به شرایط و تناسب موضوع برای نقد عملکرد دولت استفاده میشود. این مسئله در میان جامعه شناسان وضعیتی خاص دارد.
بسیاری از جامعه شناسان ما با پیروی از مکتب انتقادی، نقد قدرت را نه تنها مهمترین بلکه تنها رسالت خود میدانند. و از هر فرصتی برای آن استفاده میکنند. در حالی که بر مبنای رئالیسم انتقادی صدرایی قضیه فرق میکند. در این مکتب برای انتقاد باید با مبنا وارد شد. در رئالیسم انتقادی صدرایی، همه چیز قابل نقد است اما در همهی نقدها ملاک وجود دارد که یکی از آنها توجه به شرایط واقعی جامعه است. به عنوان مثال در جامعهای که از نیازهای اولیه زندگی خود محروم هستند و دولت آن تمام تلاش خود را در تامین معاش مردم صرف میکند نقد عدم توجه به اوقات فراغت فلان قشر بی معنی خواهد بود.
از سوی دیگر کار جامعه شناس بر اساس رئالیسم انتقادی صدرایی فقط نقد نیست بلکه با توجه به هنجاری بودن جامعه شناسی در این مکتب (مانند بسیاری از مکاتب جامعه شناسی دیگر) جامعه شناس باید با شناسایی آسیبها، راهبردها و راهکارهای برون رفت از آن را ترسیم و ارائه کند.