گروه 4جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
جدال سنت و تجدد
هر گاه به مطالعه کتاب تجدد و تشخص نوشته آنتونی گیدنز می نشینم، به تفکر عمیقی فرو می روم. شاید برای فهم کامل یک صفحه آن ناچار به صرف یک ساعت وقت باشی. اما آنگاه که درک کردی، دچار حس غریبی می شوی! و مهمترین پیشامدش وادار ساختن انسان به اندیشه است. نوعی در خود فرو رفتن. غرق شدن در هویت شخصی. و در نهایت اگر توان اندیشه ژرف را داشته باشی، رهایی یافتن از سر در گمی.
شاید این کتاب آنقدر که به مدد یک تجدد گرای امروزی که در صدد رشد خویش همزمان با رشد جهانی است، می آید، به کار یک سنت گرای قدیمی که تکلیف خویش را با خود تعیین کرده، نیاید.
چرا که اضطراب، ریسک کردن، تردید، سردرگمی خود، عدم امنیت وجودی و بی اعتمادی همه پارامتر هایی ست که گریبان گیر یک مدرنیسم امروزی است.
و گر چه شاید آن سنت اندیش از دیدگاه ما تهی از لذات ناشی از ریسک و خطر پذیری، بدنبال هیجان شتافتن یا پیشترفت های ورزشی، هنری و اجتماعی باشد، اما بدیهی است که در مقابل، آنان فارغ اند از آن احساسات درونی که انسان امروزی را دچار اضطراب درونی و سردرگمی وجودی می کند.
دیگر در پی تردید و شک در اصل وجود خویش، هدف زندگی، ( آن هنگام که هیچ لذتی قانعش نمی کند و باز هم احساس تنهایی می کند ) بدنبال درمان نمی شتابند تا این چنین حرفه درمانگری را رونق بخشند.
و زمانی فرا خواهد رسید که ماده گرای قرن ما به تکرار بی حاصل روزانه اش چشم بیندازد وآن هنگام است که خلا معنویت او را به پوچی و احساس بطالت می رساند. و او که هرگز به این چنین اندیشیدن خو نگرفته در خود فرو رفته و درمانده می شود.