گروه 4جامعهشناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مفاهیم بوردیو
خشونت نمادین
« خشونت نمادین، خشونت تحمیل کننده اطاعت هایی است که نه فقط به مثابه اطاعت درک نمی شوند، بلکه با اتکا بر «انتظارات جمعی» و باورهای از لحاظ اجتماعی درونی شده ( فهمیده می شوند). نظریه خشونت نمادین ، همچون نظریه جادو، بر یک نظریه باوری و یا بهتر بگوئیم بر یک نظریه باز تولید باورها استوار است ( یعنی نظریه ای که نشان می دهد چگونه ) برای تولید کنشگرانی که از قالب های دریافتی و ادراکی ( خاصی) برخوردار باشند که به آنها امکان دهد دستورات درون یک موقعیت یا یک گفتار را دریافت کرده و از آنها اطاعت کنند، عمل اجتماعی شدن ضروری است»
( منطق عملی ، 1994، ص. 188)
قدرت نمادین، فدرت ایجاد یک داده از طریق ارائه آن به صورت یک گزاره، قدرت تغییر دادن جهان با تغییر دادن بازنمایی آن (است) که در «نظام های نمادین» به شکل یک «نیروی غیر لفظی»( یا معنایی) قرار ندارد. این قدرت از خلال و در رابطه ای متعین که با باور آوردن به مشروعیت واژگان و کسانی که این واژگان را بر زبان می آورند به تحقق در می آید و تنها در شرایطی به عمل در می آید که کسانی که این قدرت بر آنها اعمال می شود ، کسانی را که آن را اعمال می کنند، به رسمیت بشناسند.»
(پاسخ ها، سوی، 1992، ص. 123)
« به عبارت دیگر، خشونت نمادین می تواند، در برخی موقعیت ها و با صرف برخی هزینه ها، بسیار بهتر از خشونت سیاسی – پلیسی عمل کند (یکی از ضعف های بزرگ سنت مارکسیستی آن بوده است که جایی برای این نوع از خشونت های نرم اما موثر حتی در عرصه اقتصادی، در نظر نمی گیرد).»
« می خواهم بر این نکته تاکید کنم که نظریه خشونت نمادین به مثابه نوعی عدم شناخت مبتنی بر انطباق ناخودآگاه ساختارهای ذهنی با ساختارهای عینی، به کلی از نظریه فوکویی سلطه به مثابه نظم یا تربیت، یا حتی، در رده ای دیگر ، از تمثیل های شبکه ای باز و رگه بندی از مفهومی چون میدان، متفاوت است.»
(پاسخ ها، سوی، 1992، ص.142) به نقل از: http://fakouhi.com/b_article.asp?ID=40
حقیقت
«اگر حقیقت وجود دارد، دلیل آن است که آن حقیقت ، موضوع مبارزات است.»
( « یک طبقه شیئی»، اسناد پژوهشی در علوم اجتماعی، شماره 17-18، 1977، صص. 1-5)
« من می دانم که درگیر جهانی هستم که به مثابه (شیئی)عینیت انتخاب کرده ام و در همین جهان نیز فهمیده می شوم. و نمی توانم به مثابه یک دانشمند درباره مبارزاتی که برای حقیقت جهان اجتماعی انجا م می شوند موضع بگیرم، بی آنکه بدین امر آگاه باشم، بدون آنکه بدانم که تنها حقیقت ، همان موضوع مورد جدال چه در جهان دانش ( میدان جامعه شناختی) چه در جهان اجتماعی است که جهان دانش آن را موضوع کار خود گرفته (...) و با همین هدف است که مبارزات خود در راه حقیقت را به راه می اندازد. با گفتن این امر و با توصیه به عملکرد بازتابندگی، من خود این را نیز می دانم که به دیگران ابزارهایی داده ام که می توانند آنها را در مورد خود من نیز به کار برند، تا مرا وادار به عینی شدن(شیئی شدن) کنند – اما آنها با این کار حرف های مرا به کرسی نشانده اند.
از آنجا که حقیقت در جهان اجتماعی خود موضوع مبارزاتی است که در جهان اجتماعی و در جهان ( جامعه شاختی ای که ) مسئول تولید حقیقت درباره جهان اجتماعی است، انجام می گیرند، مبارزه برای تحقق جهان اجتماعی امری ضرورتا بی پایان و بی نهایت است. »
( دانش دانش و بازتابندگی، دروس کلژ دو فرانس ، 2000-2001، انتشارات رزون داژیر، 2002)
ایدئولوژی
« یک تولید ایدئولوژیک هر اندازه بیشتر بتواند کسی را که تلاش کند آن را به حقیقت عینی اش تقلیل دهد، خطاکارتر جلوه دهد ، موفق تر است: هدف اصلی ایدئولوژی حاکم آن است که بتواند علم (شناخت) ایدئولوژی(ها) را به اتهام آنکه (خود رویکردی) ایدئولوژیک است از میان بردارد، به بیان درآوردن حقیقت پنهان در گفتمان، جنجال بر انگیز است زیرا چیزی را بر زبان می آورد که " آخرین چیزی است که باید بر زبان بیاید"»
( زبان و قدرت نمادین، انتشارات سوی ، 2001، ص. 368)
سرمایه نمادین
( بازتولید سلطه، خشونت نمادین، برسمیت شناختن – عدم شناخت )
« از آنجا که سرمایه نمادین چیزی نیست جز سرمایه اقتصادی یا فرهنگی، زمانی که شناخته و به رسمیت شناخته شود، وقتی که این سرمایه بنا بر مقولات دریافتی که تحمیل می کند، شناخته شود، روابط قدرت نمادین بدان تمایل می یابند که روابط قدرتی را که فضای اجتماعی را ساخته اند، بازتولید و تقویت کنند.»
( گفته ها، مینویی، 1987، ص. 160)
من به هر نوع از سرمایه ای ( اقتصادی، فرهنگی، تحصیلی یا اجتماعی) چنانچه بر اساس مقولات دریافت، دریافت شود، به اصول بینش و تقسیم، به نظام های طبقه بندی، به قالب های طبقه بندی کننده ، قالب های شناختی که لااقل تا اندازه ای محصول درون کالبدی شدن ساختارهای عینی میدان مربوطه یعنی ساختار توزیع سرمایه در میدان مربوطه هستند، سرمایه نمادین می گویم.»
(عقل عملی، سوی ، 1994، ص. 161)