سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بیم از خدا کلید هر حکمتی است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8

اشاعه‌گرایی

اشاعه‌گرایی یک گرایش نظری است که در قرن نوزدهم ظهور کرد و تا قرن بیستم ادامه پیدا کرد.[به نظر می‌رسد همچنان ادامه دارد] زادگاه اصلی مکتب اشاعه‌گرا در کشورهای آلمانی زبان اروپا و به ویژه در اتریش بود. دو شاخة اساسی آن، وین و اشاعه‌گرایی آمریکایی بود. اشکالی از آن در بریتانیا و فرانسه مشاهده شده است.

نقطة عزیمت این نظریه:

1)     توجه به تغییرات فرهنگی: چرا پدیده‌های فرهنگی تغییر می‌کند، و شکل تغییر چگونه است.

2)     توجه به شباهت‌های فرهنگی: چرا پدیده‌های فرهنگی به همدیگر شباهت دارند، میزان شباهت و تفاوت تا چه اندازه است؟

پاسخ به سؤالات

ü   اشاعه‌گرایی تغییر را عموماً از ناشی از تأثیرپذیری از محیطی بیرونی می‌داند. که به دلیل همجواری یا انتقال و حرکت عناصر فرهنگ مبدأ را به فرهنگ مقصد منتقل رسانده است.

ü      فرهنگ فعال نبوده بلکه منفعل است. فرهنگ‌ها بیش از آنکه زایش و تطور داشته باشند حرکت و جابجایی دارند.

ü      اولویت در این حرکت از آن بعد جغیرافیایی است، اگر چه بعد تاریخی نیز نادیده انگاشته نمی‌شود.

باورهای فکری اشاعه‌گرایی از نظر ژان پواریه

محدود بودن قدرت ابداع انسان (اشاعه فراوان است) گوناگونی پدیده‌های فرهنگی به معنای نامحدود بودن آنها نیست و لذا جوامع برای رفع نیاز خود با هم دیگر ارتباط دارند و همین امر به اشاعة فرهنگی بین آنها منجر می‌شود. [البته معلوم نیست اگر انسان ابداع محدود دارد فرهنگ مبدأ چگونه شکل گرفته است]

تماس و همجواری دلیل تغییر فرهنگی: تماس و همجواری نقطة شروع اشاعه است و همین امر اشاعه‌گرایی را یک امر جغرافیایی عمدتاً و نه تاریخی می‌کند.

دگرگونی پدیده‌های وارد شده در فرهنگ جدید: خود این اصل منجر به مطالعة نحوة تغییرات و دگرگونی فرهنگی در میان مردم‌شناسان و انسان‌شناسان می‌شود. [یعنی فرهنگ مقصد فرهنگ وارد شده را با خود سازگار میکند.]

عناصر فرهنگی اشاعه یافته وابستگی متقابل به هم دارند: از مهمترین اصول تحلیل اشاعه‌گراست. و اینکه چگونه می‌توان یک گروه از عناصر منسجم فرهنگی را تشخیص داد؟

نقد: مخالفان اشاعه‌گرایی معتقدند که چنین منطقی وجود خارجی نداشته، و حاصل منطق ذهنی پژوهشگر است.

 اشاعه‌‌گرایی در آلمان و اتریش

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، حوزة زبان آلمانی در کشورهای آلمان، اتریش و بخشی از سوئیس انسجام زیادی داشتند. و گرایش‌های یکسان مردم‌شناسی در آنها تعمیم می‌یافتند. دوشاخة اساسی در مردم آلمانی زبان عبارت بودند از:

فولکلور: حوزة مطالعاتی خود را با فرهنگی‌های محلی اروپایی با تأکید بر فرهنگ المان، اتریش و سوئیس تعریف می‌کرد. ملی‌گرایی آلمان از علم فولکلور بهره‌های زیادی به نفع خود برد.

مردم‌شناسی: علمی که مردمان غیر‌اروپایی را مطالعه می‌کرد. مطالعات جغرافیایی در حوزة آلمانی زبانها، سرچشمة اصلی مکتب اشاعه شد. "فریدریش راتزل" نخستین اندیشمندی بود که در سال 1899 با انتشار کتاب "جغرافیای انسانی" بعد انسانی را در حوزة جغرافیایی وارد کرد. و با تأثیرپذیری از جبرگرایی فلسفی، به نظریة خود بعد سیاسی داد. این نظریه در عین داشتن بعد انسان‌شناختی، گرایش داروینیستی داشت.

مکتب اشاعه‌گرایی وین

 شاگردان راتزل مکتب اشاعه‌گرایی وین یا مکتب تاریخی ـ فرهنگی را به وجود آوردند. دو مفهوم دایرة فرهنگی یا تمدنی و حوزة زمانی از مهم‌ترین دستاوردهای نظری این مکتب بود.

تبیین مفاهیم اساسی

1) دایرة فرهنگی: منظور از آن یک پهنة جغرافیایی است که در آن گروه زیادی از شباهت‌های فرهنگی در قالب اشیاء، نهادها، باورهای، فنون و غیره مشاهده شود، به صورتی که بتوان مرزهای این پهنه را با خارج از آن ترسیم کرد. در هر دایرة فرهنگی، لازم است که علاوه بر وجود شباهت‌ها بتوان یک کانون اشاعه را نیز مشخص کرد.

سرعت و میزان اشاعه در نقاط مختلف تفاوت خواهد داشت. موانع طبیعی، موانع سیاسی، فرهنگی، مانع پیشروی یا جلوگیری از اشاعه شده، و وجود عواملی مانند حمایت سیاسی، مبادلات اقتصادی، مهاجرت و ... سرعت اشاعه را افزایش خواهد داد.

منظور از کانون اشاعه، نقطه‌ای است که زنجیره‌های پدیده‌های فرهنگی از آن در مسیرهای متفاوتی گسترش یافته، عمل اشاعه را به انجام می‌رسانند.

پژوهش‌های مهم تحت چارچوب دایرة فرهنگی

از جمله پژوهش‌های مهم در این عرصة پژوهش "باومن" و "وسترمن" است که در آن قارة آفریقا به تعدادی دایره های فرهنگی تقسیم کرده‌اند. پژوهش مشهور دیگر به وسیلة "ل. اسپیر" دربارة منسک «‌رقص خورشید» در میان سرخ پوستان آمریکا انجام گرفت. "اسپیر" هشتاد منسک را در ارتباط با منسک مذکور ارزیابی کرد.

2) پهنه یا حوزة زمانی: مفهوم دیگر در اشاعه‌گرایی وین است. در این مفهوم محور اصلی پژوهش بععد تاریخی آن است. به این معنی که در بررسی پدیده‌ها به قدمت آن‌ها توجه می‌شود. پژوهش به سوی باستان‌شناسی سوق داده‌می‌شود. لذا شکنندگی داده‌ها بسیار متصور است.

اشاعه‌گرایی در فرانسه

اشاعه‌گرایی در فرانسه و بریتانیا از اقبال کمتری نسبت به حوزة زبان آلمانی برخوردار بود. تنها محققی که می‌توان در حوزة زبان فرانسه به آن اشاره کرد، "ژرژ مونتاندون" است. که در سال 1934 در کتابی با عنوان "اولوژونس فرهنگی" نظریات خود را تشریح کرد.

اشاعه‌گرایی افراطی در بریتانیا

اگر چه اشاعه‌گرایی در بریتانیا از اقبال چندانی برخوردار نبود، اما شاخه‌ای از اشاعه‌گرایی در آن با عنوان "اشاعه‌گرایی افراطی" به وجود آمد.

  ویژگیهای اشاعه‌گرایی افراطی

1)     چندان از خصلت علمی برخوردار نبود.

2)     بیشتر به نوعی گرایش ادبی ـ داستانی می‌ماند.

3)     به بیگانه‌گرایی نیز شباهت داشت.

دوچهرة‌ بارز اشاعه‌گرایی افراطی

"ج. الیوت اسمیت" و "و.ج.پری" بودند. کتاب اسمیت با عنوان مهاجرت فرهنگ ابتدایی و کتاب پری تحت عنوان "کودکان خورشید" بود که بیشتر از تخیلات و سلایق ادبی نویسندگان خود تغذیه شده بودند.

مؤلفه‌های اشاعه‌گرایی افراطی

اشاعه‌گرای افراطی بر این باور حرکت می‌کرد که پدیده‌های فرهنگی جهان، در تمامی فرهنگ‌های گوناگون، همگی دارای یک منشأ واحد بوده‌اند و این منشأ تمدن باستانی مصر بوده است. (مصرگرایی) ./ با اثبات وجود حوزه‌های متعدد منشأ طبیعی انسان، اشاعه‌گرایی افراطی به طور کامل بی‌اعتبار شد.

اشاعه‌گرایی در آمریکا

با وجود "فرانتس بوآس"، انسان‌شناسی امریکا جان تازه‌ای به خود گرفت. او در واقع بنیانگذار انسان‌شناسی آمریکا است. "بوآس" از شاگردان راتزل بود. به عنوان یک طبیعت‌شناس و یک جغرافیدان در یک مطالعة میدانی برای مطالعة اسکیموها شرکت کرد. در اواخر قرن نوزدهم به آمریکا مهاجرت کرد و انسان‌شناسی را در آنجا بنیان نهاد.

بوآس توانست با ارائة استدلال‌های علمی قدرتمند، تطورگرایی را که در این زمان قدرتی مطلق داشت به عقب بنشاند. هدف اصلی او در مبارزه با تطور‌گرایی، زیر سؤال بردن جبرگرایی طبیعی و اقتصادی بود. لذا وجود یک خط تاریخ یگانه در جوامع را انکار کرد.

او در قالب نظریة "خاص‌گرایی تاریخی" معتقد بود که هر یک از جوامع انسانی به گونه‌ای "خاص" هستند.

انتقادات به نظریة "خاص‌گرایی"

انتقاد اساسی به این نظریه آن است که به دلیل تأکید زیاد بر "خاص" بودن جوامع، عملاً امکان تحلیل تطبیقی بر آنها را از میان می‌برد. در حالی که این تحلیل از مهم‌ترین ابزارهای مطالعة انسان‌شناسی است.

رویکردهای روش‌شناختی بوآس

1)     مردم‌نگاری دقیق و تفصیلی موضوع کار که بیشتر به رویکردی کارکردی شباهت دارد.

2)     بررسی موضوع از دیدگاه تاریخی یا تطوری

3)     بررسی موضوع از دیدگاه جغرافیایی یا اشاعه‌گرا

4)     مطالعة موضوع از لحاظ محیط‌شناسی

5)     بررسی موضوع از دیدگاه روان‌شناسی

نکتة پایانی

[شاید بتوان گفت که اشاعه‌گرایی بوآس تلفیقی است بین اشاعه‌گرایی و تطورگرایی. او بررسی تاریخی را از تطورگرایی و مطالعة جغرافیایی را از اشاعه‌گرایی گرفته است. و شاید اگر خاص‌گرایی افراطی او نبود، نظریه‌اش از اعتدال برخوردار می‌شد.]


 نوشته شده توسط زاهدی‏پور در شنبه 86/2/15 و ساعت 5:0 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 25
مجموع بازدیدها: 211759
جستجو در صفحه

خبر نامه