سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
ثمره دانش، پرستش است . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: یکشنبه 103 آذر 4

نخستین پرسشى که باید به آن پاسخ داد این است که چرا بارت عناصر فرهنگى را «اسطوره‏» مى‏نامد.پاسخ این است که اسطوره نوعى گفتار است و پیامى را مى‏رساند ()

در یونانى واژه muthos به معناى گفتار و در نتیجه پیام است.ولى ما در عصر خود اسطوره را نوعى پیام مخدوش نیز مى‏دانیم.بارت همه این معانى را مد نظر دارد (موریارتى 1991 ، ص‏19) .

از نظر بارت همه چیزها در زمانه ما مى‏تواند به اسطوره یعنى رساننده پیام مبدل شود - دریا و ماشین و پودر رختشویى و دادگاه - و شیوه خود وى براى تحلیل این پیامها پارادوکسى (para-doxical) است. doxa در یونانى به معناى عقل سلیم است و para به معناى ضد.بارت اسطوره را پیامى مى‏داند که معنایى براى عامه دارد، او مى‏خواهد این معنارا باژگون کند.همگان مى‏پندارند که کشتى کچ ورزش است; بارت مى‏گوید که مضحکه‏اى تماشایى بیش نیست.کشتى کچ اسطوره‏اى است که پیامى را مى‏رساند اما این پیام مخدوش است و وظیفه اسطوره‏شناس برملا ساختن تحریف ایجادشده به دست اسطوره و کشف معناى پیام است.بنابراین عدم تباینى میان پیام اولیه و پیام ثانویه وجود دارد که مى‏باید کشف شود.اما چگونه؟

بارت با حالتى عصبى مشاهده مى‏کرد که روزنامه‏ها و عکسها و فیلمها و شوها و عقل سلیم واقعیتى را که تاریخى است، به گونه‏اى عرضه مى‏کنند که انگار چیزى طبیعى است: «من از اینکه مداوما طبیعت و تاریخ خلط مى‏شدند در خشم بودم‏» (بارت 1976، ص‏1)

از نظر بارت جامه بداهت پوشاندن به امور زندگى روزمره نوعى سوءاستفاده ایدئولوژیک است که بورژوازى به آن دست مى‏زند. او مى‏خواهد با تحلیلى نشانه‏شناسانه، اسطوره را که زبان ایدئولوژیک بورژوازى و پتى‏بورژوازى[1] است نقد کند و نشان دهد که مکانیسم اسطوره عبارت است از طبیعى جلوه دادن امور تاریخى.بورژوازى با اسطوره‏سازى مى‏خواهد پدیده‏هاى تاریخى را که ساخته او هستند به گونه‏اى جلوه دهد که انگار امورى طبیعى هستند و بدین وسیله تناقضهاى آفریده خود را امرى طبیعى جلوه دهد.وظیفه اسطوره‏شناس کشف رمز و راز این جریان است.

در قدم نخست‏باید روشن سازیم که نشانه‏شناسى (semiology) چیست؟

بارت جزو نخستین کسانى بود که دست‏به پایه‏ریزى این علم زد و بدیهى است که از گفته‏هاى سوسور استفاده‏هاى بسیار کرد.به طور موجز باید گفت که رولان بارت بنیاد تحقیقات خود را بر تقسیم‏بندى دوگانه سوسورى میان دال (signifier) و مدلول (signified) استوار ساخت.سوسور جمع این دو ر sign یا نشانه نامید.فى‏المثل زمانى که ما مى‏گوییم یا مى‏نویسیم «سگ‏» ، در واقع یا آوایى از دهان خارج مى‏کنیم یا نقشى بر کاغذ مى‏زنیم اما در عین حال ما به تصویر ذهنى موجود چهار دست و پاى پشمالویى اشاره مى‏کنیم.سوسور آن صدا یا نقش را دال و آن تصویر ذهنى را مدلول مى‏نامد و جمع این دو را که در واقع پشت و روى یک سکه‏اند نشانه مى‏خواند. هیچ حکم و ضرورت طبیعى وجود ندارد که ما براى نامیدن آن موجود از واژه سگ استفاده کنیم.رابطه میان دال و مدلول دلبخواه است. اینک نشانه سگ که در این فرمولاسیون حاصل آمده است‏خود مى‏تواند به سگ در مقام دال در دلالت ثانویه (secondry signification) بدل شود و در نتیجه سگ در مقام مدلول در مرتبه دلالت ثانویه را موجب شود: یعنى همان انسان عصبى و پرخاشگرى که با همه سر ناسازگارى دارد. .بارت در کتاب بعدى خود عناصر نشانه‏شناختى واژه denotation را به جاى دلالت اولیه به کار مى‏برد و واژه connotation را به جاى دلالت ثانویه.بارت مدعى است که در سطح دلالت ثانویه است که اسطوره به وجود مى‏آید; بنابراین اسطوره «نظام نشانه‏شناسانه مرتبه دوم‏» است.

; نه فقط زبان بلکه هر چیز دیگرى مى‏تواند نشانه باشد.فى‏المثل گل سرخ یا عکس نیز نشانه‏اند و از آنجا که نشانه‏اند مى‏توانند به دال نظام مرتبه دوم بدل شوند. اسطوره از زبان هر سیستمى استفاده مى‏کند اعم از آنکه نوشتارى باشد یا تصویرى یا عرفى (گل سرخ نشانه عشق است) . . بنابراین اسطوره فرازبانى است که از زبانهاى دیگر استفاده مى‏کند.

در نظام نشانه‏شناسانه بارت، دال، معنا - شکل meaning-form خوانده مى‏شود.مدلول، مفهوم (concept) نامیده مى‏شود و به نشانه، دلالت (signification) اطلاق مى‏گردد. .بنابراین بارت فرمول مشهور سوسور یعنى دال/مدلول/نشانه را به این فرمول تبدیل مى‏کند: معنا - شکل/مفهوم/دلالت.

بارت گاهى‏وقتها در رساله خود دقیق سخن مى‏گوید.فى‏المثل مى‏گوید که دال اسطوره متشکل از معنا و شکل است که مى‏توان توجه را به هریک از آنها معطوف کرد و نسبت آنها مثل نسبت‏شیشه اتومبیل با منظره بیرون است.

اگر بخواهیم فرمول بارت را به عکس جوان سیاهپوست که مثال بارز در مقاله اوست تطبیق دهیم حاصل آن چنین خواهد بود: سرباز سیاهپوستى که به پرچم فرانسه سلام نظامى مى‏دهد معنا - شکل است، نیروى نظامى فرانسه مفهوم است، و شکوه و بى‏طرفى امپریالیسم فرانسوى دلالت است.جملگى اینها در همان عکس گرد آمده‏اند.

دال هم معناست هم شکل، از یک سو پر است از سوى دیگر تهى. منظور بارت از پر بودن معناى دال اسطوره‏اى اشاره به همین تاریخمند بودن است.اما زمانى که معنا به شکل مبدل مى‏شود تهى مى‏شود یا به عبارت دیگر تاریخ مستتر در آن فقیر و عسرت‏زده مى‏گردد.اما آنچه بارت بر آن تاکید مى‏گذارد این است که شکل، معناى اولیه را سرکوب نمى‏کند بلکه آن را فقیر مى‏سازد و به حال احتضار مى‏اندازد اما آن را نمى‏کشد; معناى اولیه نباید بمیرد زیرا که شکل اسطوره مى‏بایست نیروى حیاتى خود را از آن کسب کند و خود را در آن پنهان سازد. داستان زندگى فرد سیاهپوست‏باید به کنارى گذاشته شود تا جایى براى امپراتوریت فرانسوى باز شود. شکل اسطوره‏اى نماد نیست; جوان سیاهپوست نماد فرانسه نیست.او حضورى دارد که غنى و خودانگیخته و معصوم است اما در عین حال حضور او رام‏شدنى است; او نشان امپراتوریت فرانسوى است.

نسبت میان دال و مدلول در نظام زبانى دلبخواه است اما این نسبت در اسطوره - یعنى نسبت میان شکل و مفهوم - دلبخواه نیست و انگیزش‏مند است. امپراتوریت فرانسوى همان انگیزش است که پس پشت اسطوره قرار دارد.وى بر آن است که مفهوم اسطوره‏اى، تاریخ کاملا جدیدى خلق مى‏کند و اسطوره از این طریق به جهان پیوند مى‏خورد. این تاریخ جدید عبارت است از تاریخ فرانسه و مخاطرات استعمارى آن و دشواریهایى که با آن روبه‏روست.وى در همین معناست که مى‏گوید مفهوم اسطوره‏اى باید تخصیص یافته باشد، یعنى اسطوره‏اى که سلام نظامى دادن جوان سیاهپوست مى‏سازد براى چنین و چنان گروهى و در زبان خاصى کاربرد دارد.اگر عکس جوان سیاهپوست را مجله‏اى چپى منتشر مى‏کرد احتمالا منظور او نشان دادن حضور امپراتوریت فرانسوى و خدمت صادقانه فرانسویان جوان اعم از سیاه و سفید به آن نبود، بلکه مسخره کردن چنین معنایى بود.سخن کوتاه، اسطوره ابدى نیست; اسطوره‏ها تاریخ مصرف دارند و به سبب انگیزش خاص به وجود مى‏آیند و تغییر مى‏کنند و از هم مى‏پاشند و به طور کامل از میان مى‏روند.

بارت تاکید مى‏کند که اسطوره چیزى را پنهان نمى‏کند بلکه کارکرد اسطوره تحریف کردن و مخدوش کردن است. . قبلا گفته شد که دال اسطوره دو وجه دارد که یکى همان معناست که پر است (تاریخ سرباز سیاهپوست) و دیگرى که همان شکل است که تهى است (سرباز سیاهپوست‏به پرچم فرانسه سلام نظامى مى‏دهد) .چیزى که تحریف مى‏شود همان چیز پر یعنى معناست: سرباز سیاهپوست از تاریخ خود منع مى‏شود و به ایما بدل مى‏گردد; اما تحریف کردن و مخدوش کردن به معناى ناپدید کردن و مخفى کردن نیست زیرا جوان سیاهپوست هنوز حضور دارد.

«قرائت و رمزگشایى اسطوره‏»

براى پى بردن به چگونگى دریافت اسطوره باید به دورویى دال اسطوره بازگردیم که همانطور که گفتیم در عین حال هم معناست هم شکل.در قرائت اسطوره مى‏توان بر معنا تاکید کرد یا بر شکل یا بر هر دو.در نتیجه به سه نوع قرائت مختلف دست‏خواهیم یافت:

1.مى‏توان دال را چیزى تهى فرض کرد که مفهوم خاصى آن را پر مى‏کند که در آن جوان سیاهپوست نماد امپراتوریت فرانسوى است.

2.مى‏توان میان معنا و شکل که مؤلفه‏هاى دال هستند تمیز قائل شد و در نتیجه هم به پیامهاى حقیقى یا لفظى، و هم به پیامهاى اسطوره‏اى دست‏یافت.در این صورت دلالت اسطوره‏اى رمزگشایى مى‏شود.جوان سیاهپوست که سلام نظامى مى‏دهد به جان‏پناه امپراتوریت فرانسوى بدل مى‏شود.این نوع قرائت مختص اسطوره‏شناس است، زیرا که او از طریق رمزگشایى به فهم تحریف نائل مى‏شود.

3.دست‏آخر مى‏توان دال اسطوره‏اى را که متشکل از معنا و شکل است‏به عنوان کلى دربسته در نظر گرفت و در نتیجه امپراتوریت فرانسوى را در تصویر مشاهده کرد.جوان سیاهپوست در اینجا دیگر نماد و جان‏پناه نیست; او نفس حضور امپراتوریت فرانسوى است.

بارت دو نوع قرائت اول را ایستا و تحلیلى و قرائت‏سوم را پویا مى‏داند و تاکید مى‏کند که اگر کسى بخواهد از نشانه‏شناسى به ایدئولوژى گذار کند، یعنى اسطوره را در متن تاریخى خود قرائت کند، باید سومین نوع [2]قرائت  را به عمل آورد.



[1] پتى‏بورژوا را کسى مى‏داند که قادر به تحمل دیگرى و غیرخودى نیست.

[2]  بارت در این بخش میان اسطوره‏شناس و قرائت‏کننده اسطوره تفاوت قائل مى‏شود و به قرائت‏کننده اسطوره منزلتى برتر مى‏بخشد، اما او در کاربرد این صفات چندان دقیق نیست و در جاهاى دیگر از اسطوره‏شناس به عنوان کسى صحبت مى‏کند که کلیت اسطوره را با توجه به متن تاریخى آن مى‏فهمد.بنابراین به رغم این تقسیم‏بندى مى‏توان گفت که از نظر بارت در عمل تفاوتى میان قرائت‏کننده اسطوره و اسطوره‏شناس وجود ندارد.براى دریافتن این امر رجوع کنید به بخش پایانى یعنى بخش «ضرورت و محدودیتهاى اسطوره‏شناسى‏» که در آن مدام از اسطوره‏شناس سخن گفته است.

 


 نوشته شده توسط قاسم ابراهیمی پور در شنبه 86/2/29 و ساعت 10:16 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 155
بازدید دیروز: 16
مجموع بازدیدها: 211646
جستجو در صفحه

خبر نامه