سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
مجلس دانش، باغ بهشت است . [امام علی علیه السلام]
 
امروز: یکشنبه 103 آذر 4

نیچه در بررسی دو دسته اخلاق اربابی و بردگی می گوید: با اینکه ظاهراً بردگان پیروز شدند (مسیحیت) و به سروری رسیدند اما خلق و خوی (اخلاقیات) بردگی از میان نرفت و برده‌ی یونانی و رومی (که مسیحی شده بود) به برّه‌ی کلیسا تبدیل شد و هیچ‌گاه از صفات سروری بهره‌مند نشد. تبارشناسی اخلاقیات نیچه به تحقیق درباره‌ی خاستگاه اخلاقیات می‌پردازد. عنوان فرعی کتاب، «جدل‌نامه»، اشاره است به معارضه‌ی او با روان‌شناسان انگلیسی که البته در کتاب به صورت افراد مشخص نامی از آنان نمی‌برد. قصد نیچه راه بردن به خاستگاه یا سرمنشأ «اخلاقیات» اروپاییان است و از همین جاست که پیشگفتارش را با کوبیدن پتکی سنگین بر سندان روح خواننده آغاز می‌کند: «ما خود برای خود ناشناخته‌ایم، ما اهل شناخت — و به دلایل درست. ما هرگز پی خود نگشته‌ایم — پس چگونه تواند بود که روزی خود را بیابیم؟ و چه راست گفته‌اند با ما که "دل‌تان آنجاست که گنج‌تان آنجاست" (انجیل متّا ۶: ۲۱). و گنج ما آنجاست که کندوهای دانش ماست. ما از بهر آن همیشه در راه بوده‌ایم». ارباب و برده نمودگار دو فرهنگی‌اند که تاریخ غرب را از نظر نیچه ساخته‌اند و لذا این دو، دو خاستگاه‌اند: یونان و مسیحیت. اما سخن گفتن از اینکه یونان یا مسیحیت چنین و چنان است، سخن گفتن درباره‌ی دو چیزانتزاعی است: واقعیت یونان یا مسیحیت در آدمیانی ریشه دارد که این دو فرهنگ و تمدن را ساختند و واقعیت این آدمیان در اخلاقیات، از نظر نیچه، یا ارزشگذاری‌هایشان ریشه داشت و واقعیات اخلاقیات این آدمیان نیزدر دل و جان‌شان ریشه داشت که از نظر زیستی موجوداتی با سرشت و فطرت و مقام و منزلت و موقعیت اجتماعی متفاوت بودند. بدین طریق، با اینکه ظاهراً بردگان پیروز شدند (مسیحیت) و به سروری رسیدند اما خلق و خوی (اخلاقیات) بردگی از میان نرفت و برده‌ی یونانی و رومی (که مسیحی شده بود) به برّه‌ی کلیسا تبدیل شد و هیچ‌گاه از صفات سروری بهره‌مند نشد، یعنی خداوند سرنوشت خویش نشد: نتیجه، از نظر نیچه، انحطاط طبقه‌ی متوسط اروپایی بود که هیچ‌گاه نتوانست ― و اگر بر همین حال بماند هیچ‌گاه نمی‌تواند ― دستاوردی پُرشکوه چون فرهنگ یونانی داشته باشد. بنابراین نیچه می‌کوشد اروپاییان را به خودشان بشناساند و در این راه و از این راه او به « دل و جان» ایشان نظر می‌دوزد تا این خاستگاه را بیابد. خاستگاه اخلاقیات بردگی در دل‌آزردگی (ressentiment، نیچه از این کلمه‌ی فرانسوی استفاده می‌کند چون در زبان آلمانی معادل دقیقی برای این مفهوم وجود ندارد. همچنین دهن‌کجی اوست به واگنر و دیگر قوم‌پرستان آلمانی که خواستار پاکسازی زبان آلمانی از کلمات بیگانه بودند) نهفته است و خاستگاه اخلاقیات سروری در توانایی (آنچه نیچه درباره‌ی اخلاق سروری می‌گوید متکی به فلسفه‌ی افلاطون و ارسطوست). مهمترین فضیلت اخلاقیات سروری، از نظر نیچه، راستگویی است و دو فضیلت دیگر، دلیری و سخاوت، گواه و ضامن آن. اما اخلاقیات بردگی موذیانه و پیچیده و مزوّرانه است، ناشی از وضعیت فرومرتبه‌ی برده. او از وضعیت حقارت‌آمیز و زبونی خود دل‌آزرده است و توان آن ندارد که از «خود» خودش آشکار و صریح دفاع کند، لذا به کینه‌توزی یا انتقام می‌گراید و این کار را او با ارزشگذاری‌هایش انجام می‌دهد. مثلاً، زیبایی را با «بی‌عفتی» لکه‌دار می‌سازد، با برچسب زدن (می‌گوید: «زیبایان عفیف یا نجیب نیستند»، جمله‌ی مشهور هملت: «زنان چون زیبایند نجیب نیستند و چون نجیب‌اند زیبا نیستند» ― نمایانگر این نگرش قرون وسطایی است)، شادی را «جلفی و سبکسری» و «عزّت نفس» را «غرور» و ... نام می‌دهند. به عبارت دیگر، در اخلاقیات بردگی هرچه از توانایی نشان دارد مذموم است و هرچه از ضعف نشان دارد محمود. برده از هرکس که از او زیباتر، سالمتر، تواناتر، باهوش‌تر و ثروتمندتر است بیزار است. با این همه باید توجه داشت که نیچه بر اساس فلسفه خود نمی‌تواند بگوید که اخلاقیات سروری «خوب» است و اخلاقیات بردگی «بد» (به دلیل نظریه‌ای که درباره‌ی «حقیقت» دارد: منظرنگری). اما بی‌شک هرکس که توصیف او از این دو نوع اخلاقیات را می‌خواند از اخلاقیات برده منزجر می‌شود. او از اخلاق آفرینندگان (بخش اول، چنین گفت زرتشت) طرفداری می‌کند. نیچه در واقع توجه می‌دهد که ارزش اصلاً ارزش نیست مگر اینکه خلق شود و باقی و پایدار نیز نمی‌ماند مگر آنکه پیوسته خلق شود. (از نظر نیچه، ارزش اخلاقی درست مانند «ارزش پول» است، افزایش یا کاهش آن در قبال «ارزشهای/ارزهای دیگر» منوط به پشتوانه‌اش است: تولید/ خلاقیت). آیا راهی وجود دارد که برده بتواند از اخلاقیات بردگی رها شود؟ بله. وجود دارد. آنچه برده را به کینه‌توزی وا می‌دارد، دل‌آزردگی اوست و دل‌آزردگی از آنجا پدید می‌آید که برده از «این کسی که هست» خشنود نیست و می‌خواهد کسی دیگر باشد (موقعیت هر زیردستی نسبت به بالادستی). بنابراین، برده چون «خود» ندارد از دیگری انتقام می‌گیرد، او «خود» خودش را نمی‌خواهد، «خود» یک شخص دیگر را می‌خواهد و لذا نیچه این اصل را برای رهایی پیشنهاد می‌کند: عاشق سرنوشت خود باش (amor fati). اصل دیگری که نیچه پیشنهاد می‌کند، رها شدن از «حس گناهکاری» و «وجدان بیمار» (bad conscience) است. او می‌گوید که کسانی که بسیار رنج می‌کشند و خواسته‌ها و تمایلات انسانی خود را به افراط سرکوب می‌کنند(مانند کشیشان، و غالب متدینان)، نه اینکه خویشتنداری کنند، دست آخر شکنجه‌گر می‌شوند و می‌خواهند از همه‌ی کسانی که زندگی را زیبا و شاد و لذت‌بخش می‌یابند انتقام بگیرند. او، بنابراین، توصیه (چنین گفت زرتشت، «درباره‌ی رحیمان») می‌کند: هرچه بیشتر خود را شاد کنیم، آزردن دیگران و در اندیشه‌ی آزار بودن را بیشتر از یاد می‌بریم. تبارشناسی اخلاق ( Genealogy of Morals)، فریدریش نیچه، آگه، چاپ اول، ۱۳۷۷ www.Fallosafah.org
 نوشته شده توسط قاسم ابراهیمی پور در شنبه 86/3/19 و ساعت 9:33 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 186
بازدید دیروز: 16
مجموع بازدیدها: 211677
جستجو در صفحه

خبر نامه