در دوره ای علم به طور عمده به مثابه تراکم پایدار معرفت عینی با واسط مشخصی به نام مشاهده یا تجربه تعریف می شد، اما اکنون درباره عینیت و اعتبار معرفت علمی تردید وجود دارد. بر مبنای مشاهده گرایی خام واقعیات برای خود حرف می زنند و تنها نیازمند جمع آوری داده ها هستند، اگر نظریه نقشی داشته باشد نقش آن در مرحله بعدی ( طبقه بندی، تبیین و احتمالا پیش بینی واقعیات ) است. (آندرو سایر : 51) تمایز بین واقعیت و نظریه مسلم فرض شده بود اما اکنون در مورد این تمایز تردید وجود دارد. و این نظر که مشاهده سرشار از نظریه است روز به روز فراگیرتر می شود. بنابراین این سوال ایجاد می شود که اگر مشاهده تجربی سرشار از نظریه است، آیا می تواند آزمونی مستقل برای نظریه باشد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش باید برخی از موضوعات معرفت شناسی، ماهیت نظریه و مشاهده را به طور عمیق مورد بررسی قرار دهیم. معرفت و موضوع شناسایی به طور قطع، تنها بر پایه موضوع ذهنی است که درباره موضوعی واقعی می اندیشیم. همان گونه که نیوراث یادآور می شود، نمی توان خارج از زبان یا معرفت خود برای مشاهده چگونگی انطباق آن با موضوع حرکت کرد. توهم ارجاع به واقعیات در گفتمان عمومی متضمن فروکاهیدن عبارات به مرجوعات آن ها، یعنی موضوعات ذهنی به موضوعات واقعی است. (آندروسایر، ص 53) لذا برای جلوگیری از چنین آشفتگی خطرناکی باید چهار اصلاح صورت گیرد. 1. اصلاح اول: تمایز میان موضوعات ذهنی و موضوعات واقعی است. در تمایز بین موضوعات ذهنی و واقعی نه تنها عبارات نظری بلکه عبارات تجربی یا مشاهدتی هر دو در قلمرو موضوعات ذهنی قرار می گیرند. موضوعات ذهنی موضوعات واقعی نظریه واقعیات به مثابه معرفت تجربی اشیاء یا حالات مشاهدتی جهان و واقعی شدت تقابل میان معرفت نظری و واقعی در نمودار فوق کاهش یافته است. (آندروسایر، ص 54) 2. اصلاح دوم: به نقش ساختارهای مادی ( از جمله مغز) در فرایندهای شناختی باید توجه کرد. 3. اصلاح سوم: توجه به وجه عملی شناخت، علم هم شناختی است و هم عملی. بسیاری از کنش ها را نمی توان بدون موضوع انجام داد، چرا که موضوع را نیز شامل می شوند. در پرتو این بحث ما می توان احتمالا به معرفت، نه چندان به مثابه بازنمود عالم، بلکه به منزله ابزاری برای انجام کارهای مختلف اندیشید. بسیاری از فعالیت هایی که به طور کامل شناختی قلمداد می شوند نیز اغلب متضمن فرایندهای مادی هستند، مثل جست و جو، برقراری ارتباط، جداسازی، تقسیم بندی، ترکیب، فعال کردن و دستکاری. (آندروسایر، ص 55) 4. اصلاح چهارم: توجه به ماهیت موضوع مورد مطالعه، موضوعات واقعی تحقیق موضوعات ذهنی را نیز در بر می گیرد، منظور موضوعات ذهنی افراد مورد مطالعه است که غیر از موضوعات ذهنی محقق است. بنابراین تمایز موضوع ذهنی و موضوع واقعی کماکان کاربرد دارد. (آندروسایر، ص 55) ادراک واسطه های مفهومی ادراک حواس بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی، و بویایی را در زندگی روزمره چنان مفروض می گیرند که تصور می شود ما را به صورتی ساده و مستقیم به جهان وصل می کنند. اما ادراک بسیار پیچیده است. و از سه جزء تشکیل شده است. 1. موضوع شناسایی ادراک: جوهری مادی 2. مکانیزم های حساسی که تصویر را به مغز انتقال می دهند و احساس را در انسان به وجود می آورند. 3. اگر و تنها اگر این حواس به شیوه ای خاص مفهوم سازی شوند، این امکان برای ما وجود خواهد داشت که ابژه های خاص ادراک را شناساسس کنیم.. ( در بحث ما این جزء اهمیت بیشتری دارد.) (آندروسایر، ص 59) به طور قطع، هر گونه بیانی از تجربه دیداری در زبان، هر قدر ابتدایی و مبهم، آمیخته به مفاهیم است برای مثال حتی در عبارت "من زرد می بینم" نقش عمل در ادراک با دشتکاری فعال و بررسی و مطالعه عالم، با تعامل با ابژه ها، و از جمله سایر افراد، تا حد زیادی به ادراک و یادگیری کمک می شود. داده هایی که در علم جمع آوری می کنیم قبلا مفهوم سازی شده اند. ممکن است احساساتی بدون مفاهیم داشته باشیم، اما هیچ ادراک بدون مفهوم نداریم. ما با این مفاهیم فکر می کنیم نه اینکه درباره آن فکر کنیم. و دقیقا به این دلیل که عادت کرده ایم بر پایه مجموعه ای خاص از مفاهیم فکر کنیم نفوذ این مفاهیم را به ندرت تشخیص می دهیم. (آندروسایر، ص 60) تمایز میان امر قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده با توجه به ویژگی اشباع مفهومی مشاهده مشکل بتوان بین آنچه قابل مشاهده است و آنچه غیرقابل مشاهده است تمییز قائل شد. بنابراین تمایز بین امر قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده صرفا کارکرد فیزیکی اندام های حسی ما نیست بلکه تحت تاثیر مفروض گرفتن مفاهیم مستتر در ادراک است. مفاهیم زیادی وجود دارد که در ابتدا به مثابه امری حدسی و نظری لحاظ می شدند و بعدها به اندازه ای آشنا و بی تردید شدند که به مثابه امری قابل مشاهده با آنها برخورد شد. تمایز میان معرفت نظری و معرفت تجربی و همچنین امر قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده بسیار مشکل است. اصطلاحات زبان مستقل از سایر اصطلاحات به موضوعات ( چه مادی و چه انتزاعی ) ارجاع نمی کنند، بلکه این کار با ایجاد مقایسه هایی با سایر اصطلاحات و از طریق تمایزگذاری صورت می گیرد. یک اصطلاح خاص فقط با رابطه اش با سایر اصطلاحات معنا می یابد. (آندروسایر، ص 64)
نوشته شده توسط قاسم ابراهیمی پور در یکشنبه 86/3/27 و ساعت 8:40 صبح |
نظرات دیگران()