سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دانشجو، سربلندی دنیا ورستگاری آخرت دارد. [امام علی علیه السلام]
 
امروز: پنج شنبه 103 آذر 8

چکیده فصل دوم کتاب روش شناسی آندرو سایر برای فهم بهتر کتاب روش شناسی خواندن مقدمه زیر لازم است. اقوال در مورد نسبت نظریه های علمی و مشاهده در این مورد پنج قول وجود دارد که آندرو سایر در کتاب روش شناسی بر اثبات قول پنجم دلیل می آورد. 1. پوزیتویسم: نسبت مشاهده ها و نظریه های علمی، اثبات است. استقراگرایان معتقدند علم با مشاهده آغاز می شود. گزاره هایی که با مشاهده سالم و بدون پیش داوری بدست می آیند اساسی را به وجود می آورند که قوانین و نظریه ها، که مجموعا معرفت علمی را می سازند، از آن اخذ می شوند. ( چالمرز، ص 14) عینیت علم در تلقی استقراگرایان از این واقعیت اخذ می شود که هم مشاهده و هم استدلال استقرایی خود عینی هستند. ( چالمرز، ص 23 ) بی کفایتی استقراء: استقرا از نظر منطقی نتیجه بخش نیست. یعنی اگر شما نونه های بسیاری را دیده باشید که یک صفت خاصی داشته باشند نمی توانید نتیجه بگیرید که نمونه های بعدی هم همین صفت را خواهند داشت. به عبارت دیگر گزاره های خاص با گزاره های خاص یا عام دیگر ربط منطقی ندارند. (سروش، ص 160) 2. نسبت مشاهده ها و نظریه های علمی تایید است. با رد امکان اثبات، توقع تایید نظریات مطرح شد. تایید دارای مراتب است ممکن است چیزی بیشتر و چیز دیگری کمتر تایید شود. اشکال: موارد بسیاری وجود دارد که یک نمونه برای تایید چندین نظریه به کار می رود. و این دلیل سستی تایید است. نظریه خورشید مرکزی و نظریه زمین مرکزی که جزو نمونه های روشن در تاریخ علم اند، گواه صادقی بر این مسئله است. ( سروش، ص 166 ) 3. نسبت مشاهده ها و نظریه های علمی ابطال است. زمانی یک نظریه را علمی و تجربی می دانند که اگر تایید نشد دست کم ابطال شود. به عبارت دیگر اگر نظریه ای نتواند با عالم خارج درگیر و ابطال شود (قابلیت ابطال شدن را داشته باشد )، در آن صورت نمونه های موافق هم به کار او نمی آید. باید توجه داشت قدرت ابطال از تایید بیشتر است. یعنی اگر یک نظریه با هزاران نمونه تایید شود با یک نمونه مخالف می توان آن را ابطال کرد. (سروش، ص 176و177) 4. مکتب انتقادی: مکتب انتقادی با برجسته کردن پراکسیس و رد پیش فرض غیرقابل تغییر بودن جهان خارج پا به میدان می گذارد. مارکس می گوید دانشمندان تا کنون جهان را تفسیر کرده اند اینک نوبت تغییر آن است. در مکتب انتقادی نقد به نشریه وارد نمی شود، بلکه نقد به جهان خارج واقع می شود یعنی اگر نظریه با جهان خارج مطابقت نداشت باید عالم خارج را تغییر داد تا با نظریه همسو شود. (سروش، ص 188) 5. ابزار انگارها : مشاهده سرشار از نظریه است و به همین دلیل قدرت ارزیابی نظریه را ندارد. **************************************** چکیده فصل دوم کتاب روش شناسی در دوره ای علم به طور عمده به مثابه تراکم پایدار معرفت عینی با واسط مشخصی به نام مشاهده یا تجربه تعریف می شد، اما اکنون درباره عینیت و اعتبار معرفت علمی تردید وجود دارد. بر مبنای مشاهده گرایی خام واقعیات برای خود حرف می زنند و تنها نیازمند جمع آوری داده ها هستند، اگر نظریه نقشی داشته باشد نقش آن در مرحله بعدی ( طبقه بندی، تبیین و احتمالا پیش بینی واقعیات ) است. (آندرو سایر : 51) تمایز بین واقعیت و نظریه مسلم فرض شده بود اما اکنون در مورد این تمایز تردید وجود دارد. و این نظر که مشاهده سرشار از نظریه است روز به روز فراگیرتر می شود. بنابراین این سوال ایجاد می شود که اگر مشاهده تجربی سرشار از نظریه است، آیا می تواند آزمونی مستقل برای نظریه باشد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش باید برخی از موضوعات معرفت شناسی، ماهیت نظریه و مشاهده را به طور عمیق مورد بررسی قرار دهیم. معرفت و موضوع شناسایی به طور قطع، تنها بر پایه موضوع ذهنی است که درباره موضوعی واقعی می اندیشیم. همان گونه که نیوراث یادآور می شود، نمی توان خارج از زبان یا معرفت خود برای مشاهده چگونگی انطباق آن با موضوع حرکت کرد. توهم ارجاع به واقعیات در گفتمان عمومی متضمن فروکاهیدن عبارات به مرجوعات آن ها، یعنی موضوعات ذهنی به موضوعات واقعی است. (آندروسایر، ص 53) لذا برای جلوگیری از چنین آشفتگی خطرناکی باید چهار اصلاح صورت گیرد. 1. اصلاح اول: تمایز میان موضوعات ذهنی و موضوعات واقعی است. در تمایز بین موضوعات ذهنی و واقعی نه تنها عبارات نظری بلکه عبارات تجربی یا مشاهدتی هر دو در قلمرو موضوعات ذهنی قرار می گیرند. موضوعات ذهنی موضوعات واقعی نظریه واقعیات به مثابه معرفت تجربی اشیاء یا حالات مشاهدتی جهان و واقعی شدت تقابل میان معرفت نظری و واقعی در نمودار فوق کاهش یافته است. (آندروسایر، ص 54) 2. اصلاح دوم: به نقش ساختارهای مادی ( از جمله مغز) در فرایندهای شناختی باید توجه کرد. 3. اصلاح سوم: توجه به وجه عملی شناخت، علم هم شناختی است و هم عملی. بسیاری از کنش ها را نمی توان بدون موضوع انجام داد، چرا که موضوع را نیز شامل می شوند. در پرتو این بحث ما می توان احتمالا به معرفت، نه چندان به مثابه بازنمود عالم، بلکه به منزله ابزاری برای انجام کارهای مختلف اندیشید. بسیاری از فعالیت هایی که به طور کامل شناختی قلمداد می شوند نیز اغلب متضمن فرایندهای مادی هستند، مثل جست و جو، برقراری ارتباط، جداسازی، تقسیم بندی، ترکیب، فعال کردن و دستکاری. (آندروسایر، ص 55) 4. اصلاح چهارم: توجه به ماهیت موضوع مورد مطالعه، موضوعات واقعی تحقیق موضوعات ذهنی را نیز در بر می گیرد، منظور موضوعات ذهنی افراد مورد مطالعه است که غیر از موضوعات ذهنی محقق است. بنابراین تمایز موضوع ذهنی و موضوع واقعی کماکان کاربرد دارد. (آندروسایر، ص 55) ادراک واسطه های مفهومی ادراک حواس بینایی، شنوایی، لامسه، چشایی، و بویایی را در زندگی روزمره چنان مفروض می گیرند که تصور می شود ما را به صورتی ساده و مستقیم به جهان وصل می کنند. اما ادراک بسیار پیچیده است. و از سه جزء تشکیل شده است. 1. موضوع شناسایی ادراک: جوهری مادی 2. مکانیزم های حساسی که تصویر را به مغز انتقال می دهند و احساس را در انسان به وجود می آورند. پرتوهای نور پس از عبور از عدسی بر شبکیه منعکس می شوند و تصویری از شیء ایجاد می شود. اعصاب بینایی این تصاویر را به غسای مغز رسانده و عمل دیدن صورت می گیرد. ( چالمرز، ص 35) قراین بسیاری نشان می دهد تجربه ای که مشاهده گران هنگام مشاهده شیء کسب می کنند صرفا توسط اطلاعاتی که به شکل نور به داخل چشم می رود، تعیین نمی گردد. همچنین این تجارب صرفا توسط تصاویر منقوش بر شبکیه مشاهده گران ایجاد نمی گردد. دو مشاهده گر معمولی که به شیء واحدی از مکان مشترک و تحت شرایط فیزیکی یکسان نظر می افکنند ضرورتا تجارب بصری همانندی ندارند، حتی اگر تصاویر ایجاد شده بر شبکیه هایشان عملا همانند باشد. این نکته توسط هنسون مطرح و با چند مثال روشن شده است. آنچه یک مشاهده گر می بیند به عبارت دیگر تجربه بینایی مشاهده گر هنگام نگاه کردن به شیء تا حدی به تجارب گذشته، معرفت و انتظارات وی بستگی دارد. لذا تغییر در آگاهی و انتظارات موجب می شود چیزهای دیگری از تصویر واحد دیده شود که قبل از آن دیده نمی شد. ( چالمرز، ص 36 ) البته باید توجه داشت، بستگی آنچه می بینیم به حالات ذهن یا مغز ما آنقدر حساس و مستقیم نیست که ارتباط و تفاهم بین انسان ها و کاوش های علمی را غیر ممکن سازد. ( چالمرز، ص 40) 3. مفهوم سازی: اگر و تنها اگر این حواس به شیوه ای خاص مفهوم سازی شوند، این امکان برای ما وجود خواهد داشت که ابژه های خاص ادراک را شناسایی کنیم.. ( در بحث ما این جزء اهمیت بیشتری دارد.) (آندروسایر، ص 59) برهان استقرایی و قیاسی مشتمل بر روابط بین مجموعه های مختلفی از گزاره هاست، نه مشتمل بر روابط بین گزاره ها و تجارب ادراکی. مشاهده گران گزاره های مشاهدتی را مستقیما به دست نمی آورند. گزاره های مشاهدتی هستی های همگانی هستند که به زبان عام صورتبندی شده و در برگیرنده نظریه هایی با درجات مختلف از کلیت و پیچیدگی هستند. بنابراین نوعی نظریه باید بر کلیه گزاره های مشاهدتی مقدم شده باشد. گزاره های مشاهدتی هر چند به طور مبهم باید به زبان نوعی نظریه ساخته شوند. بنابر این علم با مشاهده آغاز نمی شود. زیرا تمام گزاره های مشاهدتی مسبوق به نوعی نظریه هستند. ( چالمرز، ص 43) به طور قطع، هر گونه بیانی از تجربه دیداری در زبان، هر قدر ابتدایی و مبهم، آمیخته به مفاهیم است برای مثال حتی در عبارت "من زرد می بینم" نقش عمل در ادراک با دستکاری فعال و بررسی و مطالعه عالم، با تعامل با ابژه ها، و از جمله سایر افراد، تا حد زیادی به ادراک و یادگیری کمک می شود. داده هایی که در علم جمع آوری می کنیم قبلا مفهوم سازی شده اند. ممکن است احساساتی بدون مفاهیم داشته باشیم، اما هیچ ادراک بدون مفهوم نداریم. ما با این مفاهیم فکر می کنیم نه اینکه درباره آن فکر کنیم. و دقیقا به این دلیل که عادت کرده ایم بر پایه مجموعه ای خاص از مفاهیم فکر کنیم نفوذ این مفاهیم را به ندرت تشخیص می دهیم. (آندروسایر، ص 60) تمایز میان امر قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده با توجه به ویژگی اشباع مفهومی مشاهده مشکل بتوان بین آنچه قابل مشاهده است و آنچه غیرقابل مشاهده است تمییز قائل شد. بنابراین تمایز بین امر قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده صرفا کارکرد فیزیکی اندام های حسی ما نیست بلکه تحت تاثیر مفروض گرفتن مفاهیم مستتر در ادراک است. مفاهیم زیادی وجود دارد که در ابتدا به مثابه امری حدسی و نظری لحاظ می شدند و بعدها به اندازه ای آشنا و بی تردید شدند که به مثابه امری قابل مشاهده با آنها برخورد شد. تمایز میان معرفت نظری و معرفت تجربی و همچنین امر قابل مشاهده و غیر قابل مشاهده بسیار مشکل است. اصطلاحات زبان مستقل از سایر اصطلاحات به موضوعات ( چه مادی و چه انتزاعی ) ارجاع نمی کنند، بلکه این کار با ایجاد مقایسه هایی با سایر اصطلاحات و از طریق تمایزگذاری صورت می گیرد. یک اصطلاح خاص فقط با رابطه اش با سایر اصطلاحات معنا می یابد. (آندروسایر، ص 64) نتیجه اینکه مشاهده سرشار از نظریه است، گزاره ای که در سطح حرف اغلب تایید می کنند اما در سطح عمل به آن توجهی نمی شود. مفهوم: مفهوم از مجموعه ای از پیوندها که آنرا با دیگر وازه ها پیوند می دهد حاصل می شود. ارجاع: موضوع که راجع به آن صحبت می شود. بررسی دقیق نشان می دهد که مفهوم و ارجاع به یکدیگر وابستگی متقابل دارند و قابل تفکیک نیستند. تا کنون روشن شد که: 1. ... ص 67 حال که نظریه سرشار از داده هاست این سوال پیش می آید که پس نظریه چگونه قابل ارزیابی است؟ برخی برای ارزیابی نظریه کفایت عملی آن را پیشنهاد کرده اند. یعنی اگر یک نظریه در عمل مفید بود و نتیجه داد آن نظریه درست است و الا نه پس اصلا دست از صدق و کذب بر می داریم و به مفید بودن توجه می کنیم. اشکال: دیگر نظریه ها قابل ارزیابی و نقد نیستند. یعنی وقتی یک نظریه در یک شرایط اجتماعی دارای کفایت عملی است و در شرایط دیگر کفایت عملی ندارد. نتیجه پذیرش نسبیت است. بحث نسبیت خود مانع از ارزیابی نظریه است چون برای کفایت عملی باید زمینه محور بود و همیشه بهانه برای فرار از عدم کفایت نظریه وجود دارد. یعنی یک نظریه در یک جامعه یا یک زمان خاص مفید است و در دیگر موقعیت ها مفید نیست بنا براین نمی توان در مورد آن حکم کرد. پاسخ: برخی این گونه پاسخ داده اند که باید پارادایم ها را در نظر گرفت ما نقد درون پارادایمی داریم اما نقد برون پارادایمی نداریم.
 نوشته شده توسط قاسم ابراهیمی پور در شنبه 86/4/23 و ساعت 3:53 عصر | نظرات دیگران()
درباره خودم

گروه 4جامعه‏شناسی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) قم
مدیر وبلاگ : زاهدی‏پور[165]
نویسندگان وبلاگ :
قاسم ابراهیمی پور (@)[60]

محمدقدیر دانش[8]
حمید فاضل قانع
حمید فاضل قانع (@)[14]

عوضعلی سعادت (@)[5]

عبدالله دانش (@)[19]

محمد علی نظری[8]
سید محمد جعفری (@)[4]

امان الله فصیحی[8]
محسن طوسی[6]
سلمانعلی رحیمی[8]


آمار وبلاگ
بازدید امروز: 70
بازدید دیروز: 25
مجموع بازدیدها: 211822
جستجو در صفحه

خبر نامه